فصل دوم (انتقالی)
coming back(بازگشت)
جیمین بعداز برگشت به سئول با مشکلاتی همراه بود که زندگی رو براش سخت میکرد.
یکی از اون مشکلات تجاوز جفت هاش و باردار شدنش بود.
جیمین برای اینکه به زندگی عادی برگرده میخواد جنین رو سقط کنه.
ولی با تصادفش همه چ...
jimin. با برخورد نور خورشید توی چشمام اخمی کردم و چرخیدم سمت راست. با یادآوری اینکه امروز قرار ملاقات با روئسای(VMK) داریم چشمام گرد شدن. به امیلی که مثل خرس کنارم خوابیده بود یه نگاه انداختم. بی توجه بهش از روی بلند شدم و سمت سرویس رفتم. بعداز انجام کارهام و شستن صورتم بیرون اومدم که باز بادیدن امیلی خرس نیشم باز شد. با بیخیالی شونه ای بالا انداختم و همونجوری که توی چمدونم دنبال لباس میگشتم با صدای ارومی که خودم به زور میشنیدم صداش کردم +امیلی بیدار شو +امیلی +هوی +بیدار نمیشی نه؟ لباس های مورد نظرم رو گوشه ای از تخت گذاشتم و سمت امیلی رفتم. پارچ روی میز رو برداشتم و بالای سرش گرفتم +خودت خواستی و توی یه حرکت کل آب پارچ رو خالی کردم روش که باعث شد مث جن زده ها بلند شه و با گیجی به من نگاه کنه &بنبپبحوبجیوجصنصپبحپبثجبوبمووکجکویجیوجپ +چی بلغور میکنی &پیمیپیجبپمیپبحبن +اعه لال شدی؟ نفس عمیقی کشید و بعد همونطور که به صورت نامحسوس از تخت پایین میومد داد زد &جیمینننننننننننننننننننننن میکشمتتتتتتتتتتتتت نیشخندی زدم و سمت در دویدم و بازش کردم +به کون حوری قسم صدات زدمممممم &وایساااا کاریت ندارم +اگه کاریم نداری چرا اصرار داری وایسم &چون میخوام با کیر نداشتم جوری بکنمت که تا فردا عر بزنی یهو ایستادم و. چرخیدم سمتش، اونم با تعجب وایستاد و بهم خیره شد +ولی من دارم، امتحانش کنیم؟ تا خواست حرفی بزنه دستمو بالا اوردم و با صدای جدی بهش گفتم +متاسفم واتسون وقتی برای اینکارا نداریم، باید اماده بشیم و بریم کمپانی و بعد با بیخیالی از کنارش گذشتم و سمت اتاقمون راه افتادم. لباس اماده شده رو برداشتم و بدون توجه به اینکه امیلی توی اتاق هست یا نه تنم کردم.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
(لباس جیمین)
بعداز اماده شدنم از اتاق بیرون رفتم. و منتظر امیلی شدم. گوشیمو بالا اوردم که با دیدن ساعت چشمام در صدم ثانیه مثل پرتقال شد +امیلی دور شددددددد &اومدمممم +خوبه. به سرعت مدارکمو از روی میز. جمع کردم و دویدم سمت در که یهو حوری مث درخت جلوم سبز شد ؛ خودم میرسونم +باشه از کنارش گذشتم و سمت ماشین رفتم. در و باز کردم و توی ماشین نشستم و منتظر شدم دون دوتا نفهم خر بیان.
