Part☆1

377 61 91
                                    

با احتساب امروز، میشد هفت سال که حضور این قاصدک ظریف رو تو زندگیش داشت.

پسری که بر خلاف تفاوتش با دیگران انگار کلید خوبی برای حل تک تک مشکلات زندگی تهیونگ بود.
طوری که از بدو ورودش به زندگی با همه سختی هایی که در کنارش تجربه میکرد،عاقل تر میشد و انگار به پسر کوچیک تر هم یاد میداد چطور بزرگ شه.
بی شک در کنار شیرینی پسر، مشکلاتی هم وجود داشت،مشکلاتی بیشتر از یک زندگی مشترک عادی، اما صادقانه برا تهیونگ ذره ایی ارزش نداشت.
اون عاشق جگر گوشش بود و حالا انگار این تبدیل به یه قانون در زندگیش شده بود.
عشق دادن و محبت به اون فرشته و دریافت یه لبخند نخودی از اون،این کافی بود!
حتی وقتایی که خسته میشد،با یه نگاه ساده به اون چشم های معصوم، سعی میکرد دوباره شارژ شه تا بهترینارو براش بیاره.
تهیونگ خوب به یاد می آورد که چطور اولین بار توسط اون صدایِ مظلوم به دام عمیقی افتاد و انگار بعد از اون سعیی برای آزادی نکردن و بیشتر برای گرفتار شدن دست و پا زد.

با فشاری که به پاش وارد شد به خودش اومد و به پسر نگاه کرد

روی مبل دراز کشیده بود و پاهاش روی پای تهیونگ که سعی داشت ناخناشو با دقت بگیره گذاشته بود.
حالا داشت با انگشتاش پای مردو فشار میداد تا توجهشو دوباره بگیره

+تهیونگ ماست شده!

پسر گوشی رو از صورتش فاصله داد و زمزمه کرد

تهیونگ لبخندی زد و سراغ انگشت بعدی پای راستش رفت، ناخونای پاهاش حتی کیوت تر از دستاش بود و این لبخند تهیونگ رو حتی پرنگ تر میکرد

_ماست؟

جونگکوک همینطور که به گوشی که افقی توی دستش داشت خیره بود و سعی در کشتن اون گردولای سبز داشت ، دستشو دراز کرد و
پاپ کورن دیگه ایی توی دهنش گذاشت، با دهن پر ادامه داد

+یونگی هیونگ میگه،وقتی که به یه جا خیره میشم

تهیونگ با ابروی بالا رفته نگاهی بهش انداخت، تمام صورتش نمکی بود ،حتی میشد حدس زد که حالا دیگه لمس اون گوشی بیچاره هم از شدت کثیفی به زور کار میکنه، گوشی رو از دستش گرفت و کنارش گذاشت.

+عاااا

بدون اهمیت دادن به کارش ادامه داد

_بعد جیمینی تو میری حموم باشه؟

کوک کششی به بدنش داد، خوب میدونست این یعنی،گوشی رو پس نمیده.
گردنش درد گرفته بود و نیاز داشت بشینه

+توهم باش!

مرد لبخندی زد و بعد از دیدن بیقراریش مچشو آروم به سمت خودش کشید،آخرین ناخن هم مرتب به نظر میرسید و کارش تموم شده بود،پس دستکششو در آورد.

جونگکوک با گرفته شدن دستش نشست و ادامه پاپ کورن رو جوید، انگار با نمک حمام کرده بود!

_منم هستم.

𝐥𝐨𝐯𝐞𝐝 |جڱرڴۉشۂ(𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤)Where stories live. Discover now