+پول بده
تهیونگ که تا کمر داخل کمد خم شده بود و دنبال پوشه مشکی رنگ قدیمی میگشت، از همون داخل آروم زمزمه کرد"یکم صبر کن"
+عااا...گرمه،باید برم
اما انگار جونگکوک اونقدری عجله داشت که حتی تلاش های تهیونگ براش مهم نبود و دائما پایین تیشرت سرمه ایی رنگ مرد رو میکشید...طوری که یقه مرد از پشت تا بین شونه هاش پایین اومده بود و همون حس خفگی باعث شد تسلیم شه و در کمد رو ببنده.
_گفتم فقط یکم صبر کن بی...وایستا ببینم!
تهیونگ با موهایِ پریشون که چون سرش رو مابین لباس ها فرو برده بود،ژولیده شده بودن دست به کمر رو به پسر ایستاد که تویِ هوای آفتابی و نسبتا خوب امروز که تو زمستون بعید بود، چقدر لباس گرم تنش کرده
_معلومه گرمه...چرا این همه لباس تنت کردی جگرگوشه؟ آفتاب بیرون رو ببین
جونگکوک سه بار فکش رو همراه آدامس جابجا کرد و سری تکون داد و بعد از کمی مکث دستش رو به بند شلوارش برد که تهیونگ آگاه بود زیر اون پوششی نیست
+درش بیارم؟
_اینو نه!
و بعد از خنده حرصی دستش رو پایین پلیور سفید پسر برد و بالا کشید
_این باعث گرمی تنت شده
و بعد از خارج کردن پلیور از یقه پسر،انگشتش رو به بینی پسر زد و با نگاه تیزی ادامه داد
_نه شلوارت...شیطان مظلوم
جونگکوک که بعد از در آوردن اون لباس کاموایی حالا حس بهتری با پیرهن مشکی و راحتش داشت... خودش رو به مرد نزدیک کرد و چونش رو روی شونش گذاشت تا زودتر مقدار پول مورد نیازش رو از مرد بگیره و به مغازه مورد علاقش بره و خوراکی هایی که واسشون لحظه شماری میکرد رو بخره.
+تهیونگی...بده،من بیرون کلی کار دارم تازه آقای چانگ رو هم باید ببینم
با لحن مسئولیت پذیرانه ایی گفت و منتظر از اون زاویه به لبخند بزرگ مرد نگاه کرد .
تهیونگ بعد از پیچیدن دستاش دور بدن پسرش و بوسیدن پیشونی و قسمتی از موهاش،زمزمه کرد
_کجا بری جون من؟...میدونی من دلم تنگ میشه
تهیونگ گفت و پسر رو بیشتر به خودش چسبوند
+آخ...زود میام...برات آدامس میخرم.قول
تهیونگ خنده مردونه ایی کرد و بعد از کشیدن بینیش به موهایِ پسر"باشه" ای گفت .
دست هاش رو از بدن پسر فاصله داد و سمت اتاق کناری رفت و جونگکوک هم که میدونست،پول تو جیبی هاش رو همیشه از اون کمد دریافت میکنه بی حرف سمتش رفت.
_اگه کسی خواست تو راه سوارت کنه؟
+نه،ممنون...میخوام پیاده برم
YOU ARE READING
𝐥𝐨𝐯𝐞𝐝 |جڱرڴۉشۂ(𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤)
Fanfiction_اگه دیدی اینطور اینجا افتادم چیکار میکنی؟ با چهره متمرکزی دوباره آدامسشو جوید و نگاش کرد؛ به معنی اینکه یادش نمیاد سرشو به طرفین تکون داد مرد بزرگتر دو دستشو که رو سینش قرار گرفته بودن به آرومی بوسید _میری پایین به؟ +میرم پایین به جیمینی خبر میدم! ...
