Part☆3

498 77 55
                                    

بالاخره وقت اون جشن کوچیک فرا رسیده بود و فقط پخش آهنگ مورد علاقه کوک بود که شروع کننده شادی افراد تویِ اون خونه بود.
البته اگه دستگاه سی دی خور قدیمی که گوشه، تی وی قرار داشت کار میکرد!

درواقع جونگکوک و یونگی به همراه نامجون که چند ساعتی میشد رسیده بود، هر کدوم با فن خاصی در حال پیچوندن اون دستگاه بیچاره بودن تا بلکه به کار بیفته و فلش قرمز رنگ پسر رو بخونه.

تهیونگ و جین و جیمین هم تو آشپز خونه مشغول تمیز کردن ظرف ها و ریختن بستنی توی کاسه های شیشه ایی بودن.

اصرار های جونگکوک که دائما در یخچال رو باز میکرد و سرشو نزدیک کیک میبرد و میپرسید"بخورمش؟" باعث شده بود تا پسر ها شام سریعی بخورن و زودتر به بخش برش کیک برسن.

تهیونگ چندین بار گفته بود که میتونه با گوشی اون آهنگ رو پخش کنه اما هر بار با جواب کوک مواجه شده که"با این بلند تر میشنومش"و مجدد دکمه های دستگاه مشکی رنگ رو بی هدف فشار میداد.

×نکشش پسر...جرش دادی

جونگکوک روی زانو ایستاده بود و سیمی که از پایین پای یونگی که روی کاناپه نشسته بود آویزون بود ،رو میکشید و نامجون فلش گوشی رو توی دریچه کوچیکی که جای فلش بود نگه داشته بود تا یونگی به خوبی توشو ببینه

×نام...اینو بالاتر بگیر

یونگی یه چشمشو بسته بود و با دقت توی دریچه نگاه میکرد
به هر حال اون فروشنده لوازم برقی بود و حتی تو دانشگاه برق خونده بود، پس تنها امیدشون اون بود تا بلکه کاری کنه.

نامجون که متوجه نمیشد قراره از اون دریچه ،چی خراج شه که یونگی اون طور و با دقت بهش خیره شده فلش گوشی رو نزدیک کرد و سرشو جلو برد تا اونم ببینه.

جونگکوک هم که کنجکاو شده بود،بیشتر خودشو خم کرد و سرشو به سر یونگی چسبود و یه چشمش رو بست

یونگی متعجب از کله هایی که حالا جلوی دیدشو گرفته بودن، عقب کشید و با چهره کجی بهشون نگاه کرد

×خب...؟

جونگکوک جابجا شد و دستشو روی زانو یونگی گذاشت و نا امید عقب کشید

+نچ...تاریکه هیونگ

/نه پسر...این سوخته

×آها... اگه تموم شد تشریف بیار عقب

جونگکوک کمی فکر کرد و چیزی که به ذهنش رسید انگشتشو سمت هیونگش گرفت

+بزار بزنم تو سرش، تهیونگی هر وقت تلویزیون مورچه ایی میشه یکی میزنه تو سرش اونم نشون میده

و دستشو بالا گرفت تا محکم به دستگاه بکوبه که نامجون دستشو گرفت

/نه نه! این فرق میکنه

جونگکوک ناراحت روی زمین نشست و پاهاشو تکون داد

+عروسی بدون آهنگ..نه!

𝐥𝐨𝐯𝐞𝐝 |جڱرڴۉشۂ(𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤)Where stories live. Discover now