شرکت یا جنده خونه؟؟

3.2K 256 6
                                    

Zayn
با غرغر از روی تخت بلند شدم سریع حاضر شدم اصلا دلم نمیخواست روز اول کاری دیر برسم برا همین صبحونه نخورده زدم بیرون بعد حدودا یه ربع روبروی ساختمون شرکت بودم سریع رفتم بالا همون دختره منشی با دیدم از جا بلند شد
منشی. سلام اقای مالیک
زی. سلام
منشی. من کایلی هستم کایلی جنر منشی اقای پین و خوشحالم استخدام شدین
زی. ممنون راحت باش زین صدام کن راستی اتاق من کجاس؟
کا.برید اتاق اقای پین خودش بهتون میگه
زی. مرسی
کا. خواهش میکنم
رفتم سمت اتاق یارو خواستم در بزنم که با شنیدن صدایی دستم متوقف شد
اههههههه محکم تر اااخخخخ لییییییی
لی. فااااااک پسر اهههه
چیییییی؟ داشت یکیو میکرد؟؟؟ تو اتاق کارش؟؟؟ وات د فااااک؟؟؟؟ وایسا صدای پسر میومد یعنی این گیه ؟ اصلا به من چه؟ ولی بزار برم تو برینم به حالشون دستم و بردم جلو و محکم در زدم
لی. کایلی مگه اهههه نگفتم...وقتی بچه ها میان اینجا در نزن
بچه ها ؟ پس یعنی یارو دوس پسرش نیست این هر دفعه یکی رو به فاک میده اینجا شرکته یا جنده خونه؟ صدام رو صاف کردم و گفتم: من کایلی نیستم اقای پین مالیک هستم بعد چند لحظه گفت : اوه زین تویی؟ چند لحظه صبر کن بعد سه چار دقیقه یه پسر با ظاهری که قشنگ معلوم بود به فاک رفته اومد بیرون و من بعد از در زدن دوباره رفتم داخل
لی. سلام
زی. سلام میخواستم ببینم اتاقم کجاس؟
لی. اتاق بغلی من خالیه میتونی اونجا کارتو شروع کنی
زی. باشه مرسی
سر تکون داد و منم رفتم بیرون در اتاق بغلی رو باز کردم یه اتاق جمع و جور با وسایل معمولی بود وقتی دیدم فعلا کاری ندارم تصمیم گرفتم زنگ بزنم به مامان شماره گرفتم و بعد چند تا بوق صدای ارامش بخشش توی گوشم پیچید
ت.الو
زی. سلام ملکه تریشا
ت. سلام عزیزدلم خوبی؟
زی. ممنون مامان تو خوبی چه خبر ؟
ت. هیچی عزیزم دوباره این صاحبخونه اومد و کلی به مبلغ اجاره اضافه کرد
زی. مامان من که بهت گفتم من میتونم برم یجا بمونم تا این درس کوفتیم تموم شه و با پسندازم یه خونه ی کوچیک اندازه خونم تو اینجا برای شما بخرم
ت. نمیخواد پسرم من پول اجاره رو با همین خیاطی میتونم بدم همه بدهی ها هم که دادم فقط یه طلبکار مونده که اونم خداروشکر فعلا اقدام نکرده
زی. باشه مام تو که به حرف من گوش نمیدی من فعلا برم به کارم برسم
ت. باشه خداحافظ پسرم
زی. خداحافظ
....................................
Zayn
الان یک ماه از کارم تو شرکت میگذره همه چی خوبه البته اگه صدای آه و ناله های هر روز این جنده های پین رو فاکتور بگیریم
با صدای زنگ گوشیم از فکر بیرون اومدم با دیدن شماره دنیا رو صفحه گوشیم تعجب کردم اخه ما همین دیشب با هم حرف زدیم
زی. الو
دن. سلام زین ما...مان...
با شنیدن صداش که داشت گریه میکرد قلبم ریخت
زی. دنیا مامان چیشده؟؟؟؟
دن. اون طلبکار شکایت کرده گفت اگه تا یه هفته دیگه پول رو ندیم مامان رو میندازه زندان
زی. لعنتی... گوشی رو بده مامان
ت. زین
زی. مامان اسم این یارو چیه ؟ بگو برم ازش وقت بگیرم
ت. وقتم بگیری فایده نداره چجوری میخوای اون همه پول رو بدی ؟ حتی اگه خونه هم بفروشی نمیتونی نصفشم بدی؟
زی. مامان اسمشو بگو
ت. پین...لیام پین
زی. چیییییییییی؟؟ لیام پین ؟؟
ت. اره میشناسیش؟
زی. اره مام همینه که پیشش کار میکنم من بعد بهت زنگ میزنم
قطع کردم مغزم هنگیده بود حالا من چجوری ازین رضایت بگیرم باید حداقل نصف پول رو جور کنم بعد برم سراغش لعنتی من اگه خونم رو بفروشم هیچ کمکی نمیکنه بعدم جایی ندارم برم پس هیچی اول باید به لو زنگ بزنم اون حتما میتونه بهم کمک کنه ولی خدا یک هفته وقت خیلی کمه خیلییی

My LoveNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ