اون جذابه

2.6K 297 11
                                    

Zayn
ساعت هشته و من یه ساعت دیگه باید خونه ی اون مرتیکه باشم یه ذره غذا خوردم یه دو ساعت خوابیدم دوش گرفتم شد ساعت هشت اه حالا دارم حاضر میشم موهامو درست کردم تیپ سرتا پا مشکی زدم شلوار خییییلی تنگ مشکی چرم تیشرت مشکی و سوییشرت مشکی و ساعت مشکی به ساعت نگاه کردم هشت و نیم پوووففف الکی الکی نیم ساعت گذشت از خونه زدم بیرون و بعد از پوشیدن کفشای مشکیم از خونه زدم بیرون بعد حدودا بیست دیقه جلوی خونش بودم تا خواستم زنگ بزنم در باز شد با تعجب سرمو بالا اوردم که لیام رو رو بروم دیدم یه شلوار طوسی با یه تیشرت گشاد سیاه پوشیده بود درسته من ازش بدم میاد ولی اون جذابه واقعا جذابه  با لبخند نگام کرد و گفت

لی. بیا تو بیبی
زی. سلام
لی. سلام عزیزم
یه جوری رفتار میکرد انگار که اون نبود ظهر منو به حد مرگ زد رفتم رو مبل نشستم به اطراف نگاه کردم شت اون واقعا پول دار بود خونش خیلی بزرگ و خوشگل بود همیشه ارزو داشتم تو همچین خونه ای باشم ولی خوب نه با این شرایط با صداش نگاهمو از لوستر طلایی و گرون قیمتش گرفتم

لی. خب زین اینجارو دوست داری؟

زی. ترجیح میدادم الان تو  یه مسافرخونه درب و داغون باشم
با حرفم اخماش رفت تو هم و گفت

لی. یعنی اون مسافر خونه های درب و داغونو به اینجا ترجیح میدی

زی. اره

لی. و چرا؟؟

زی. چون اونجا کسی منو جوری با کمر بند نمیزنه که همه تنم کبود شه و زیر دوش با برخورد هر قطره اب با پوستم از درد زمینو گاز بگیرم
وقتی اینو گفتم چشماش انگار ناراحت و نگران شد نمیدونم چرا فقط امیدوارم دوباره منو نزنه
.................
Liam
با این حرفش نگرانی و ناراحتی همه وجودمو گرفت یعنی واقعا انقد دردش گرفته خب معلومه که دردش گرفته خاک تو سر وحشیم کنن من واقعا نمیخواستم بزنمش ولی اون نباید با من اینطوری حرف میزد من نفهمیدم چیشد یه لحظه فکر کردم اونم مثل بقیه کسایی هست که به فاک شون میدم خب اونا اکثرا از کتک خوردن لذت میبرن و دوست دارن من دومینانتشون باشم ولی فاک زین یه رابطه ی بی دی اس ام نمیخواد و میدونم امشبم به جای خوبی ختم نمیشه حتی اگه منم خوب باشم زبون زین خیلییی درازه پس تصمیم گرفتم زینو کمی مست کنم تا راحت تر به فاکش بدم بتری شراب رو برداشتم و به سمت زین رفتم و کنارش نشستم

لی. هی اگه تو پسر خوبی باشی دیگه اون اتفاق نمیوفته

زی. امیدوارم
بهش تعارف کردم و اون برداشت و یواش یواش سه تا شات به خوردش دادم کمی حرف زدیم اون سنمو پرسید و من گفتم که 27 سالمه و حرفای عادی زین حالت مستی رو گرفته بود پس فهمیدم وقتشه رفتم نزدیک ترو دستمو دور کمرش انداختم و اون سوییشرتش رو در اورد حدس میزدم گرمشه بخاطر مستی بلند شدم پیرهنمو دراوردم اونم وایسوندم لبامو گذاشتم رو لبای خوش طعم و صورتیش و خیلی خشن بوسیدمش ولی اون همراهی نمیکرد فاصله گرفتمو نگاهش کردم چشای عسلیش خمار شده بود و از پشت مژه هاش نگام میکرد
لی. بیبی؟

زی. ب..بله؟

لی. ددی رو ببوس

زی. نه

لی. منو نمیخوای؟؟
سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت میدونستم بخاطر مستیش دووم نمیاره و میبوسم پس دوباره به لباش حمله کردم و بوسیدمش و بعد چند ثانیه اونم دستاش رو دور گردنم حلقه کردو همراهیم کرد لباش و محکم مک زدم که ناله کرد لب پایینش تو دهنم بود و داشتم با همه وجود میخوردمش که برخورد دیکش با دیک سفتم باعث شد لبشو محکم گاز بگیرم و بعد از اخی که گفت طعم خونی که از لبش اومد رو تو دهنم حس کردم چونشو لیسیدم و سیب گلوش رو زیر دندونام فشار دادم

زی. اااههههههه
باشنیدن صدای سکسیش کنار گوشم وحشی شدم و پرتش کردم رو مبل
.....................
گایز چپتر بعدی اکثرش اسماته اگه کسی دوس نداره نخونه
و اینکه اگه ووت ها به ده نرسه چپتر بعدی رو نمیزارم چون واقعا تعداد ووت ها پایین هستن من اصلا دوس ندارم شرط بزارم اما به خاطر تعداد پایین ووت ها مجبورم پس لطفا ووت ها رو به ده برسونید و کامنت بزارید و نظر بدید ببینم داستان چجوریه از نظر شما
واااییی چقده زر زدم ببخشید
I love you

My LoveWhere stories live. Discover now