18 *such a fool

3K 611 233
                                    

لیام

باورم نمیشه زین انقدر آدم کوته بین و احمقی باشه منو باش که میخواستم بهش کمک کنم.

بذار بازیش بده به من چه ربطی داره اصلا؟
از جام بلند شدم و چندتا دستمال روی زخم سرم گذاشتم چندتا لباس برداشتم ولی زیاد برنداشتم چون تو خونه ی خودم همه اینا هست

سریع از خونه زدم بیرون سرم خیلی درد میکنه و خون ریزی داره نمیتونم اینجوری ولش کنم
سمت بیمارستان روندم تا زخممو ببندم

با سه تا بخیه و پانسمان سر و تهش هم اومد
توی راه خونه بودم که تلفنم زنگ خورد

"الو هری؟"

"لی کجایی؟"

"بیرونم چطور؟"

"فهمیدم این پسره احمق چیکار کرده برگرد بیا خونه با هم حلش کنیم"

"نه هری حالم خوب نیست دارو خوردم امشب میرم خونه ی خودم بذار یه چند روز دیگه که همه چی آروم تر شد"

هری بحث نکرد فقط باشه ای گفت و قطع کرد، من واقعا دلخورم... بعد اون همه حس خوب که بهش داشتم...

درسته میدونم اون عاشق من یا همچین چیزی نمیشه ولی یه حسی ته دلم بهم میگفت که زین میتونه جای خانواده ی نداشتمو برام پر کنه...

حس میکنم دلم شکسته اینکه اون این فکرارو دربارم میکرد باعث میشه یه بغضی توی گلوم بشینه

من فقط و فقط بخاطر خودش قصد داشتم بهش بگم نه بخاطر اینکه کاترین آدم مذخرفیه اذیتم کرده یا به زین علاقه مند شدم که بخوام از سر راه برش دارم...

امیدوارم فقط موقعی نفهمه که دیر شده باشه... ماشینو پارک کردم به تخت سرد تنهایی خودم برگشتم

تختی که شاهد گریه ها و ناراحتی های من بوده... روزایی که دلتنگ میشدم... روزایی که سرکوفت میخوردم

روزایی گه من با گریه توی این تخت به خواب میرفتم کم نبوده ...

شبایی که بخاطر حرفایی که توی کالج بخاطر اینکه گی بودم و پارک حمایت گرم بود و پدر و مادر نداشتم دانشجوها حرصشونو سر من خالی میکردن

ولی خدا میدونه هیچوقت جلوشون خم به ابرو نیاوردم نخواستم فکر کنن ضعیفم نخواستم فکر کنن که من کم اوردم

همیشه گریه هام همینجا بوده ... حالام باز دارم همینجا گریه میکنم...چیزی به زین نگفتم...نگفتم با تهمتاش شکستم...نگفتم دردی که با هل دادنش سرم گرفت دربرابر درد دلم هیچه ...

حالام حرفشو گوش دادم وقتی برگرده خونه دیگه لیامی نیست که بهش بگه دوست دخترش بهش خیانت کرده...براش غذا درست کنه یا ...اصلا هر چی ... من دیگه حاضر نیستم برگردم به اون خونه حداقل نه برای چند روز آینده ...

Diplomat ~ by : Atusa20Where stories live. Discover now