26 *Fever

3.2K 567 135
                                    

سلام خوبید؟!
این پارتو مدیون ایده های دوستامم
مرسی که هستید😁
خانوم هلنا کارتر ( نامزد نخست وزیری) همونیه که توی کاور میبینین!

.....

کرواتمو شل کردم و به ماشین تکیه دادم
در حد مرگ استرس دارم نگاه های مطمئن کارتر عصبی و ناراحتم میکنه!!

از هری و لویی خداحافظی کردیم و سمت خونه راه افتادیم

وقتی وارد اتاق شدم قبل از اینکه لباسامو دربیارم صدای ایمیل گوشیم اومد

با تعجب سمتش رفتم و بازش کردم
متوجه نمیشم چرا باید یه عکس از لیام برام فرستاده بشه

نوشته ی روش عجیب بود " خودت انصراف بده مالیک ما میدونیم همسر کوچولوی فگت کجا ها میره میاد ما خوب میشناسیمش"

لعنتی این یه تهدیده، اونا دارن منو با لیام تهدید میکنن!!

متوجه نمیشم کار کی میتونه باشه؟!
سریع شماره ی هری رو گرفتم

"هری کجایی؟"

"با لویی اومدیم بار"

"پاشین بیاین اینجا... یه چیزی پیش اومده"

باشه ای گفت و قطع کردم
یکی لیامو تعقیب میکنه ولی کی؟

سریع سمت اتاق لیام رفتم

"لیام؟"

در اتاقشو زدم

"بله؟"

"میشه یه لحظه بیای؟"

سریع در اتاقش باز شد برعکس من لباساشو با هودی و شلوارک عوض کرده بود

"لیام...اوممم...متوجه موضوع مشکوکی نشدی؟ کسی تعقیبت کنه زاغ سیاتو چوب بزنه؟!"

چشماش تا اخر باز شد و تند سرشو تکون داد

"چرا چرا الان بیشتر از یه هفته اس یه آیودی 90 مشکی هر جا میرم دنبالمه..."

"چرا نگفتی؟"

"فک نمیکردم مهم باشه"

اخ خدا این پسر چقدر خنگه!! من نمیدونم چطوری وکیله درحالی که شبیه 5 ساله ها به نظر میرسه!!

"لیام یک هفته بیشتره یه نفر داره تعقیبت میکنه تو میگی مهم نیست؟!"

لبشو گاز گرفت

"چرا ترسیدم ولی نخواستم نگرانت کنم"

پوفی کشیدم با شنیدن صدای زنگ از پله ها سریع رفتم پایین لویی و هری دم در بودن

"چی شده؟"

لویی با نگرانی پرسید و وارد شد

"لیام کو؟"

اینبار هری پرسید

"اینجام"

لیام خودش جواب داد و اومد پایین گوشیمو باز کردم و ایمیلو نشونشون دادم

Diplomat ~ by : Atusa20Where stories live. Discover now