لباسامو پوشیدم و رفت داخل سالن دنبال زدی میگشتم ... نمیدیدمش رفتم جلو تر ...
تا اینکه تو اومدی و دستاتو از پشت گذاشتی روی چشمام ...
بهم گفتی بیبی بویزانو زدی روی زمین و یه حلقه در آوردی ...
همه بچه های کلاس دورمون جمع شده بودن ...گفتی تدی برم میشی برای همیشه عاشقم میشی ...
حلقه رو توی دست راستم کردی و بعد همه جیغ کشیدن و خوشحالی میکردن و بعد همو بوسیدیم طوری که انگار همیشه باهمیم