.....

837 132 27
                                    

_: متاسفم آقای مالیک شما بیماریتون برگشته ...

ل : یعنی دوباره باید شیمی درمانی کنم؟

_: این بله البته اگه جواب بده  فعلن بهتره برید آزمایشات مربوطه رو بدید .

زینو دیدم که پر کشید و لحظه لحظه اون لحظات داشت میمرد ...
با لبخند بغلش کردم و لباشو محکم بوسیدم پسم زد و رفت سمت دکتر و حالت گریان و عصبی میگفت که دروغه دروغه و مشتاشو روی میز میکوبید و دکتر دستشو روی شونش کشید و به من اشاره کرد که برم سمت زین ...

با زین زدیم بیرون رفتیم سمت پارک همینطور که دست تو دست راه میرفتیم بهم نگاه کرد

ز : تدی بر قول بده که خوب شی ...

ل : باشه زدی ولی تو ام باید قول بدی که ...(سرفه)
ببخشید باید قول بدی که وقتی خوب شدم بریم برای بچه اقدام کنیما نگی فعلن زوده ها ...

ز : باشه بیبی بوی ...

ل : زدی بغلم کن ...

زیر پاهامو گرفت و بلندم کرد دستامو دور گردنش حلقه کردم و لبشو محکم بوسیدم ...

شیمی درمانیم چند دورس که قطع شد ...
حالم بد شده یکم دکتر گفته فکر یه درمان دیگس ...

رفتم توی تخت حالم یکم بد بود مو نداشتم ...

گریم گرفت نکنه زین بعد از من به فکر کس دیگه ای بره؟

ز : بیبی چرا گریه میکنی ...

اومد و منو گرفت توی بغلش و من دیدم که اونم گریه میکرد دراز کشید روی تخت و سر منوروی سینه لختش گذاشت

ل : زیی قول بده وقتی من مردم

ز : لیام تو چیزیت نمیشه ...

ل : با هیچ کس دیگه ای نری ... عاشق کس دیگه ای نشی هر روز بیای سر قبرم ...

ز : تدی منو ببوس ...

ز :

As I lay here in your bed, I need you on my chest
To warm me all the time, to take away your breath
Sweetin' on your lips, there ain't nothin' common 'bout us
In this ordinary world where nothin' is enough
Everything is gray, mistakin' love for lust
When I hold you in my arms, there ain't nothin' common 'bout us

There ain't nothin' common 'bout us
There ain't nothin' common 'bout us

ل : زدی ... یه چیزی بهم بگو که تاحالا نگفتی ...

COMMONWhere stories live. Discover now