.....

1.4K 145 43
                                    

با اشک کاغذی که زینی بهم داد رو گذاشتم پایین تخت و بعد افتادم توی بغل زینیم اون دستشو
پشتم میکشید و هر جایی از بدنمو که میتونست میبوسید ...
رفتم بالا تر و لباشو بوسیدم اشکام ریخت روی صورتش با دستاش صورتمو قالب کرد و لبشو روش گذاشت ...

ز : لیام تدی بر مالیک عاشقتم ...

ل : منم عاشقتم زدی هات مالیک ...

لبای عشقمو بوسیدم و اجازه دادم که خواب روح هامونو به هم وصل کنه ...
فردا قرار بود برم برای درمان برقی ...
شاید فردا آخرین باری بود که زدی رو میدیدم ولی من بهش قول دادم مگه نه ؟

دست پسر دو سالمو بوسیدم و گذاشتمش توی گهواره ای که کنار اتاق خوابمون بود لباس هامو در اوردم و رفتم توی اتاق پیش زدی ...
بغلم کرد و سرمو بوسید دستی توی موهام کشید  و گفت : من لی فرفری خودمو میخوام ...

ل : دلم نمیخواد

ز : خب بگو دوباره چیکار کردی که اینطوری اومدی سراغ من؟

ل : هیچی زدی دلم برای نامه بازی هامون تنگ شده

ز : خب بازم انجام میدیم چطوره این دفعه برای بچمون انجام بدیم؟

ل : منظورت بچه هامونه ؟

ز : چی بچه ها؟

ل : آره زدی بچه ها

و لباشو بوسیدم و سرمو روی سینه همسرم گذاشتم و خوابیدیم

گایییزززز دیدید چقدر زود تموم شد 😂😂میخواستم این پارت های پشم ریزانو هفته ای آپ کنم دلم نیومد
رکورد زدما استوریم توی 27 ساعت تموم شد😂😂😂
خب حس میکنم مسخره شد ولی دیگه نوشتمش

لاو یو آل

بقیه استوری هام سر بزنین گایز😍🤗

COMMONWhere stories live. Discover now