.1.

756 120 419
                                    

⭕قسمت اول: پاندای صورتی گزینه خوبیه!

***

ه_سلام تئو!از عروسک هفته ی پیشت خوشت اومد؟

هری با لبخند بزرگی از پسر بچه ی روبه روش پرسید و سعی کرد جبعه های جدید رو کنار بزنه...

ت_عالی بود هری!بابا جرمی قول داده که برام از شمشیر های جنگ ستارگان بخره.

ه_این عالیه پسر!قول میدم هفته ی دیگه یه دونش رو برات بیارم!

رو به پسر کوچیک چشمکی زد و به سمت دیگه ای از فروشگاه رفت. زوج جذابی که به نظر میومد تازه بچه دار شده باشن روبه روی عروسک های کوچیک ایستاده بودن و سعی میکردن از بین هزارن عروسک، یکی که از همه بهتر باشه رو انتخاب کنن.

دستی به یونیفرمش کشید و سعی کرد مثل همیشه پر انرژی باشه.با لبخند درخشان و چشم های براقش به اون دو نفر نزدیک شد.

ه_سلام!چه کمکی از دستم بر میاد؟

خانوم زیبا به سمتش چرخید و در حالی که به سینه ی همسرش تکه داده بود با خستگی و کلافگی نگاهش کرد.

_همه ی این عروسک ها واقعا زیبا هستن.ما نمیتونیم انتخاب کنیم.

+چطوره شما یه راهنمایی بکنی...

مرد روبه روش کمی مکث کرد تا اسم پسرک رو بپرسه!

ه_هری هستم!هری!

پسر با لبخند کوچیکی جواب داد و به برچسب اسم رو لباس فرمش اشاره کرد.مرد روبه روش لبخندی زد و سری تکون داد.

+بله هری!

ه_البته من هم جای شما بودم نمیدونستم کدوم رو انتخاب بکنم!اینا همشون بامزه و قشنگن. ولی بیاین با این شروع کنیم که شما یه پسر کوچولو بامزه دارین یا یه پرنسس؟

هردو خندیدن و با هم "یه پرنسس"رو زمزمه کردن!هری انگشت اشارش رو با ذوق گزید و دست هاش رو به هم کوبید.

ه_من عاشق دخترام!اون پنبه های سفید که با دامن های پفیشون حرکت میکنن!خیلی شیرینن!خب پس اگه یه دختر ناز دارین  بنظرم از بین این قفسه ها انتخاب بکنید!به شخصه فکر میکنم این یکی خیلی خوبه!البته این فقط نظر منه!

با خجالت خندید و عروسک پاندایی که صورتی کمرنگ بود و اندازش تقریبا به اندازه ی دو بند انگشت بود رو به دست اون ها داد. خانوم عروسک رو از دست هری گرفت و با لبخند اون رو به همسرش نشون داد. هردو سری تکون دادن و به طرف هری چرخیدن...

+همین عالیه!ممنون از کمکت!

پسر مو فرفری دو انگشتش رو کنار شقیقه اش تکون داد و چشمک زیبایی زد.

_هری!کجایی پسر؟

به سرعت به طرف دیگه ای از فروشگاه عروسک فروشی نگاه انداخت و ریسش رو دید که براش دست تکون میداد. قدم های سریعش رو به اون سمت سوق داد و روبه روی رئیسش ایستاد.

《happiness shop~L.S》Where stories live. Discover now