.13.

341 65 34
                                    

⭕قسمت سیزدهم: سرزمین آرزوها!

***
 
به پیشنهاد کریس، قرار شد آخرین روز سفر، شیش نفری به دیزنی لند برن و بعد از اون به پارک تفریحی دیزنی سر بزنن. هری از اول صبح ذوق داشت و انقدر انگشت بیچارش رو گاز گرفته بود که کبود شده بود. لویی اما از ذوق زدگی هری بیشتر خوشش میومد تا رفتن به اون پارک! بعد از کمی رانندگی و ترافیک، بالاخره به اون دنیای عجیب رسیده بودن. کلی بچه و پدر و مادر، زوج های مختلف و نوجوون های خوشحال اونجا بودن و این فقط باعث دردسر اونا می شد چون تئودور و زین باید از دستشون فرار می کردن تا بتونن حداقل یک دقیقه "با هم دیگه" وقت بگذرونن نه با لنز دوربین طرفدار ها!

_ خوش‌آمدید. دیزنی‌لند سرزمین شماست. اینجا کهولت، خاطرات عزیز گذشته را بازمی‌یابد، و جوانی مبارزات و وعده‌های آینده را می‌چشد. دیزنی‌لند به ایده‌آل‌ها، رویاها و واقعیت‌های سختی که آمریکا را ساخته‌است تقدیم شده‌است... با آرزوی اینکه منبعی از شادی و الهام برای تمام دنیا باشد!

هری با ذوق به متن خوش آمدگویی گوش داد و به طرف لویی چرخید.

ه_اینجا واقعا فوق العاده ست...کاملا حس میکنی تو  یه دنیای دیگه ای! انگاری سرزمین آرزوهاست!

تو کل محوطه، پرنسس ها و شخصیت های کارتونی به چشم میخوردن. کارتون هایی که هری کلی با اونا خاطره داشت و وحالا با دیدن هیبت بزرگ شده و واقعی اون ها نمی تونست بیشتر از این خوشحال باشه.

به اتفاق نظر همگی، تا هوا روشن بود گردش آبی رو شروع کردن‌ تا بتونن از منظره ی درخت های پرتغال و آبشار و مجسمه ی فیل ها به خوبی دیدن کنن. بعد از اون نوبت به "عمارت روح زده" رسید. جایی که بر خلاف تمام قسمت های پارک، نظارتی بر رویش درختانش نمی شد تا خودشون خودرو رشد کنن. اون عمارت به قدری زیبا بود که اون ها رو برای گرفتن چند عکس معطل کنه! بعد از بازدید از "درخت زندگی" که یکی از مهم ترین قسمت های سرزمین دیزنی به حساب میومد، آب نبات چوبی های بزرگ و سیب زمینی سرخ کرده گرفتن و مشغول عکس گرفتن با شخصیت های مورد علاقشون شدن.

حتی لویی هم از اینکه شخصیت های کارتونیش رو می دید خوشحال بود. تئودور و زین، هرچی که میدیدن، با خوشحالی به سمتش می دویدن و انگار نه انگار که یه فرد مشهورن، فقط عکس می گرفتن و شکلک در میاوردن. هری از این موضوع بیشتر از همه ذوق کرده بود!

بعد از دیدار از قصر سیندرلا، تصمیم گرفتن که به پارک تفریحی دیزنی لند برن تا بتونن، اگر کمی هم که شده، انرژیشون رو تخلیه کنن. البته این برای زینی که ترس از ارتفاع داشت اصلا خوب نبود، ولی به زور بقیه سوار وسیله ها شد و در آخر با بالا آوردنش روی لباس کریس، دیگه بچه ها هیچ اصراری نکردن!

تصمیم گرفتن شام رو تو رستوران "مهمان ما باش" بخورن و از اون فضا گرم و جذاب، استفاده ی کافی رو ببرن

《happiness shop~L.S》Où les histoires vivent. Découvrez maintenant