🎬 Jake X Tom 🎬

991 113 92
                                    

اگر درخواستی دارید پیام بدید یا کامنت بذارید

(درخواستی)

✯✯✯


همچیز خیلی یهویی اتفاق افتاد. همگی سر صحنه مشغول پستی که داشتن بودن. یکی مسئول گریم ،مسئول صدا برداری، فیلمبرداری و.... اولین بار نبود که بازی میکرد درنتیجه تو کارش حرفه ای بود.

دقیق نمیدونست چه اتفاقی افتاد. چون برای لحظه ای داشت با تام هالند صحبت میکرد. با اون لحجه ی کیوت غلیظ بریتیش و— بگذریم....و لحظه ی دیگه مسئول لباسش اومد تا شنلش رو درست کنه که صدای پرت شدن و صدای نفس های حبس شده شنیده شد.

تام به خاطر شات پرواز با تار های اسپایدر من، از بلندی پرت شده بود پایین. به نظر میاومد طنابی که بهش وصل بوده یا قفلش شکسته یا طناب پاره شده به هرحال از ارتفاع زیادی خورده بود زمین....با سر

با عجله سمت پسر که روی زمین افتاده بود رفت. به خاطر شلوغی دورش نمیتونست ببینه چه اتفاقی افتاده ولی کارگردان و چندتا از مسئولا کنارش زانو زده بودن و ازش میخواستن ، درحالی که روی زمین به شکم دراز کشیده ، پلک بزنه.

تام حتی خودش نمیدونست چه اتفاقی افتاد.یه لحظه رو هوا و دریک چشم بهم زدن روی زمین افتاده بود. هیچ دردی توی بدنش حس نمیکرد، و همش رو به مدیون تمرین های جسمانی بود ،ولی جدا از سرش و یا مایعی که کنار گیج گاهش حس میکرد ، دندونش از همه بدتر بود. به نظر میاومد شکسته !

چون روی سرش افتاده بود ،تا وقتی که امداد برسه ، تکونش ندادن و موقع رفتن به بیمارستان هم فقط چندتا از اعضا صحنه و از جمله جیک همراهش رفتن.

البته چون از اعضای خانواده نبود مجبور شد با ماشین خودش بره.

حتی برای بخش اورژانس هم به داخل راهش ندادن و فقط کارگردان موفق به دیدنش شد.قلبش از استرس تند تند میزد. به هرحال تام دوستش بود و این اتفاق واقعا درجای خودش ترسناک بود. اگه به سرش صدمه زده باشه چی ؟ اگه شکستگی هاش وخیم باشه چی ؟ اگه ضربه مغزی شده باشه چی ؟ اگه —

"جیک !!"

با صدای جان سوای "اگه" از ذهنش پاک شد و به کارگردان نگاهی انداخت.

"چیشد حالش خوبه ؟!"

"حالش که خوبه صدمه ی جدی ندیده فقط باید از سرش عکس بگیرن تا مطمئن بشن مشکلی نیست و دندون عقلش هم شکسته باید جراحیش کنن و....یه ساعت دیگه که کارای دندونش تموم شد میتونه مرخص بشه ولی چون خانوادش نمیتونن خودشونو برسونن امشبو یه نفر باید پیشش بمونه . من که نمیتونم باید برم به عوامل رسیدگی کنم."

"اشکال نداره من میتونم بمونم. برنامه ی خاصی هم ندارم."

بدون لحظه ای فکر و تردید حرفش رو زد. تام یکی از نزدیک ترین دوستاش بود پس هرکاری رو بدون تردید براش میکرد.

Favourite OTPWhere stories live. Discover now