[ 7 ] قرار!!

7.2K 490 17
                                    

با حالت گریه پامو چند بار روی زمین کوبیدم آخه چرا من هیچی ندارم برای قرار امروزم بپوشم

(واقعا چرا ما هیچ وقت هیچ لباسی نداریم که بپوشیم در حالی که تو کمدمون دیگه جای لباس گذاشتن نیست:/ )

به تختم نگاه کردم که یک کوه گنده از هودی هام و تاپ هامو جینام درست شده بود و دوباره به کمدم نگاه کردم که چشمم به دکلته بنفشم افتاد با ذوق برش داشتم یاد میاد که این دکلته رو با کت جین کوتاهی که تا زیر سینه هام بود و یه شلوار جین که ستش بود رو باهم خریده بودم سریع به سمت تختم رفتم و از زیر آوار لباس هام پیداشون کردم با خوشحالی اونا رو درست روی کاور گذاشتم و سپس با خیال راحت راهی حموم شدم
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
موهامو اتو مو کشیدم و بعد کج زندنشون یه گیره که روش با نگین بنفش و صورتی تزئین شده بود رو به موهام زدم و رفتم سراغ لاکام از بین لاک هام رنگ بنفشم و با لاک اکلیلی صورتیم برداشتم و مشغول شدم بعد از پوشیدن لباسام تیپمو با پوشیدن آل استار های بنفشم و ساعت مچیم زدن برق لبم کامل کردم خوشحال به خودم توی آینه نگاه کردم از اینکه با فکر اینکه الان با ددی ایندم قرار دارم تو دلم قیلی ویلی رفت نگاهی به ساعت کردم او داره دیر میشه با عجله گوشی با کلیدام رو برداشتم و راهی کافه شدم
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
در کافه رو باز کردم وارد کافه شدم نگاهی به میز ها انداختم خیلی شلوغ نبود ولی خوب هنوز آقای ددی اینده نیومده بود پس به سمت یکی از میز ها که جای دنج بود رفتم و همینکه نشستم در کافه باز شد و اوه خودش بود با خوشحال بودم از وسواسی که روی لباس پوشیدنم خرج کردم چون اون هم کاملا خوشتیپ کرده بود جوری که نگاه همه دختر های تو کافه روی اون بود ولی اون بدون اینکه به اونا توجه کنه به سمت من اومد و با اون لبخند قشنگش گفت
_خیلی منتظر شدی؟
من که لپام قرمز شده بود از جام بلند شدم و گفتم

صندلی رو برای نشستن عقب کشید همینطور که می نشستیم خندید و آروم به لپش اشاره کرد گفت
_اوه خدا لپات قرمز شده
من که از این حرفش بیشتر داغ کردم و سرخی لپ هامو بیشتر حس کردم هیچی نگفتم که اونم با لبخند اون نگاه سرخوشش رو ازم گرفت و به مِنو داد و گفت
_هیچی سفارش دادی؟
میدونستم که بخاطر من بحثو عوض کرد تا یه خورده شرایط من عادی بشه هرچی نباشه این اولین دیت من با یک مرد بود آروم گفتم
_نه
لبخند زد و به گارسون اشاره کرد که اون اومد و گفت
_چی میل دارین؟
_من یک اسپرسو میخوام
وبعد به من نگاه کرد که فهمیدم منم باید سفارش بدم پس گفتم
_یه بستنی توت فرنگی با شکلات
ادوارد با شنیدن سفارش من یه لبخند زد و رو به گارسون گفت میشه تا موقعی که سفارش هارو میارید یک لیوان آب برام بیارین گارسون با گفتن
_الان براتون میارم
اونجا رو ترک کرد و بعد از چند دقیقه لیوان آب رو اورد که ادوارد اونو گرفت و بعد از تشکر اون رو سمت من گرفت و گفت
_بهتره یکم ازش بخوری دختر جون
آروم از دستش گرفتم و همون طور که به چشمای خاکستریش نگاه میکردم ازش خوردم که اون شروع کرد
_راستش توقع داشتم با یکی از اون هودی هایی که دو سایز از خودت بزرگ ترن اینجا ببینمت ولی باید بگم که تو توی این لباس هم فوق العاده کیوت شدی 😉
آروم گفتم
_آخه...اخه این یه دیتِ و من میخواستم جوری لباس بپوشم که خوب به نظر برسم
_اوه تو، تو همچی خوب بنظر میرسی جینی
اینو در حالی گفت که تو چشمام نگاه میکرد و لبخند میزد منم لبخندی زدم و گفتم
_خیلی ممنون
همون موقع سفارشاتمون رو اوردن و با رفتن گارسون ادوارد اشاره کرد که بخورم بعد رفت سر اصل مطلب و گفت
_خوب جین من میدونم که تو تا الان همچین رابطه هایی نداشتی و من میدونم  اول باید کاری کنم که تو مطمعن بشی من نمیخوام تو رو بازیچه قرار بده پس چطوره ما چند وقت باهم رفت و آمد کنیم تا یه حس اعتماد دو طرفه ب وجود بیاد بعد که از هم مطمعن شدیم قرار داد ببندیم و رسما تو لیتل وان من بشی

نمیدونستم چی بگم تو شوک حرفاش مخصوصا اونجایی که گفت لیتل وانش بشم بودم وقتی نگاه منتظرش رو دیدم آروم سرمون تکون دادم و گفتم
_م..من موافقم
لبخندی زد و گفت خوبه
بعد از یه گپ و گفت ساده اون منو به خونه رسوند و بعد گفتن اینکه فردا روز شنبه به دنبالم میاد تا باهم بریم بیرون اونجا رو ترک کرد و رفت ...
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
امید وارم خوشتون بیاد دوستان 😘😶

I'm little girl 🍓 (BDSM)(DDLG)Where stories live. Discover now