[ 13 ] روز اول دانشگاه!!

6.7K 416 8
                                    

_لیتل...............گیلاس کوچولو.............نمیخوای بیدار شی ؟

وقتی دید دختر کوچولوش قصد بیدار شدن نداره به طرف اتاقش رفت و وقتی درو باز کرد دید دخترکش در حالی که دهنش بازه و خرسش تو بغلشه توی یک خواب عمیق دلش نمی خواست بیدارش کنه ولی با نگاه کردن به ساعت فهمید که داره دیر میشه

به سمتش رفت پستونک صورتیشو که کنار بالشتش افتاده بود روی کمد گذاشت بعد از خاموش کردن چراغ خواب روی تخت کنارش نشست و آروم تکونش داد

_کیوتی.........توت فرنگی ......

بلا خره دخترکش چشماشو باز کرد و گفت

_ددی

نتونست جلوی خودش رو بگیره آروم خم شد و لباشو بوسید از همون زاویه گفت

_پاشو کوچولو باید دست و صورتتو بشوری و آماده بشی بری دانشگاه

_ددی (خمیازه) من هنوز خوبم میاد

اینبار بوسه دیگری روی لپ لیتلش گذاشت بعد آروم بغلش کرد از جاش پاشد همینطور که سمت دستشویی میرفت گفت

_خواب دیگه بسه دختر کوچولو

_اهههههه ددی من نمیخوام برم دانشگاه فااااااک به هرچی درس خوندنه

تازه وقتی ددیش ایستاد فهمید چی گفته لبشو گاز گرفت ولی دیگه دیر بود سرشو انداخت پایین ولی ددیش گفت

_تو چشمام نگاه کن

اروم نگاهش آورد بالا با دیدن اخم ددیش فوری گفت

_معذرت میخوام
_دیگه دیره بیبی مگه قرار نبود لیتل با ادبی باشی
_ب.. ببخشید قول میدم که دیگه نگم
_دفعه قبلی هم همینو گفتی و باز تکرار کردی ولی این دفعه قراره تنبیه بشی لیتل گرل

بعد منو به سمت دستشویی برد و کمکم کرد دستو صورتم رو بشورم وقتی بیرون اومدم رفت روی تخت نشست و گفت

_خوب دختر کوچولو تنبیه بی ادبی چی بود ؟

با دیدن نگاه منتظرش گفتم

_ ۱۰ تا اسپنک و بات پلاگ
_افرین حالا پنتیتو در بیار پیرهنتو بزن بالا و بیا

وقتی روی پاهاش خم شدم با دیدن چیزی که از کشو برداشت آروم گفت

_ددی
_بهتره بشمارید بیبی

با زدن ضربه اول جیغی زدم درد پدل خیلی بیشتر از درد اسپنک با دست بود خواستم دستشو بگیرم که دوتا دستمو توی یک دستش گرفت وقتی ۱۰ تا ضربه رو زد بلا خره اجازه داد بلند شم

با زدن ضربه اول جیغی زدم درد پدل خیلی بیشتر از درد اسپنک با دست بود خواستم دستشو بگیرم که دوتا دستمو توی یک دستش گرفت وقتی ۱۰ تا ضربه رو زد بلا خره اجازه داد بلند شم

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.

(عکس پدل)

_خیلی بدی ددی
_اشکال نداره عوضش بیبی ما یاد میگیره با ادب بشه تازه هنوز پلاگ مونده
_ددی ترو خدا پشتم درد میکنه

دوباره منو خوابوند روی پاهاش و پاهام و کامل باز کرد چنگی به لپ با سنم زد که از درد هیسی کشیدم دوتا انگشت اشاره و وسطیشو آروم کرد تو دهنم که شروع کردم به مک زدن و دسته دیگشو آروم کشید بین پام و خیسی وسط پامو آروم به سوراخ پشتم کشید همونطور که انگشتانش تو دهنم بود اهی از لذت کشیدم و بعد حرکت شستشو که دورانی روی سوراخم میکشید حس کردم آروم شروع کردم باسنمو همراه حرکت شستش چرخوندن پوزخندی زد و بعد از چند دقیقه حرکت دستشو متوقف کرد

انگشتاشو که حسابی مک زده بودم از تو دهنم در آورد پلاگ رو توی دهنم گذاشت

_میخوام خوب خیسش کنی بیب

بعد از پنج دقیقه که خوب خوردمش از توی دهنم درش آورد دوباره انگشتاشو کرد او دهنم و بعد سردی پلاگ رو روی سوراخم حس کردم بعد خیلی یهودی با فشاری اونو داخلم کرد (عکس پلاگ اون بالا) که انگشتاشو گاز گرفتم از درد آخی گفت و سیلی به باسنم زد و گفت

_دختر بد دست ددیو نباید گاز بگیری

انگشتاشو از دهنم  بیرون آورد

_ببخشید ددی

فشاری به نگین پلاگ داد تا مطمعن بشه کامل رفته تو و بعد گفت میتونی پاشی بیب

_چشم

_اگه دختر خوبی میبودی مجبور نبودی که روز اول دانشگاه تو با یه پلاگ توی اون سوراخ کوچولوت تحمل کنی

کمکم کرد که لباسامو بپوشم و بعد وقتی صبحونه مورد علاقه مو خوردم منو به دانشگاه رسوند

اون روز واقعا سخت بود چون به خاطر درد با سنم نمیتونستم بشینیم و به خاطر درد سوراخم نمیتونستم درست راه برم و دلم میخواست گریه کنم

بعد از تموم شدن کلاسام از رجی خداحافظی کردم سوار ماشینی که ددی با راننده اش در اختیارم گذاشته بود شدم و به خونه رفتم وقتی به خونه رسیدم با چیزی که تو خونه دیدم نزدیک بود شاخ در بیارم .....

‌‌‌‌●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
قرار نبود فعلا آپ  کنم ولی خوب دیگه چیکار کنم‌😊

اینکه من میگم تعداد وت ها کمه نست به تعداد ریدر ها میگم و واقعا هم تفاوت فاحشی دارن 😪

درست پارت ها کمه و دیر به دیر آپ میشه ولی پارت ها طولانی هستن 🙄 و خوب ماهم مشکلات خودمون رو داریم  و نمیتونیم هروز آپ کنیم 🤧

من و همه کسانی که توی واتپد داستان می نویسند داریم داستان ها مون در اختیار شما میزاریم و توقع داریم  که شما هم با وت دادن ها ما رو خوشحال کنید فقط همین و بنظرم توقع خیلی زیادی نیست 😪

موججججججج بای عجقا🤩😍

#وت_را_فراموش_نکنیم 😂😂😂

I'm little girl 🍓 (BDSM)(DDLG)Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz