[ 10 ] اولین تجربه!!

8K 440 17
                                    

۵ روز از امضای اون قرار داد میگذره ما همش درگیر انتقال وسایلم به این خونه و همچنین خریدن وسایل جدید و چیدمان اتاق من بودیم و من حالا توی اتاق جدیدم که با سلیقه خودم و ددی درست شده بود بودم

امروز صبح ددی در سایت دانشگاه کالیفرنیا رشته دندان پزشکی را برای من انتخاب کرد بعد از دادن مشخصات من و تمامی نمرات و فرستادن دیپلمم من را در آن ثبت نام کرد و حالا من باید تا آخر هفته منتظر باشم تا جواب دانشگاه بیاید که آیا میتوانم وارد دانشگاه بشوم یا ن و من مطمعن بودم که قبول میشم چون کمترین نمره ای که من در کارنامه داشتم A بوده است و این را همش مدیون این هستم که مثل دیگر همسنام علاقه ای به قرار گذاشتن در نو جوانی نداشتم و تمام وقت در خانه تنها و مشغول درس خواندن بودم

ددی قرار بود زود تر از همیشه از شرکتش برگردد و الان ساعت ۳:۳۰ بود چون امروز قرار بود به خرید برویم تا من خودم رو برای دانشگاهم که ۱۰ روز دیگه شروع میشد آماده کنم و یک سری وسایل دیگه بخریم

با صدای کلیدی که داخل در ورودی شد دوان دوان خودم رو به در ورودی رسوندم و خودم رو در بغل ددی که تازه وارد خونه شده بود انداختم

_سلام ددی
_سلام توت فرنگی

همون طور که من تو بغلش بودم درو با پاش بست و بعد لباشو روی لبام گذاشت آروم بوسیدم و گفت

_بیا بریم ناهار بخوریم تا ددی ترو نخورده

خندیدم و گفتم

_چشم

بعد از اینکه ددی لباس هاشو با یه شلوار ورزشی تو خونه ای عوض کرد به سمت آشپز خونه رفتیم و ددی منو روی کابینت نشوند و گفت

_نظرت در مورد املت پیتزایی چیه

همون طور که محو بالاتنه لختش بودم و تو دلم به خودم به خاطر داشتن همچین ددی افتخار میکردم گفتم

_عالیه ددی

مشغول درست کردن املت شد و بعد از درست کردنش اون رو روی میز گذاشت منو بلند کرد همون طور که روی صندلی می نشست منو روی پاش نشوند آروم سرمو به سینه ستبر لختش تکیه دادم عطر بدنش که با لوسیونش قاطی شده بود رو بو کشیدم که فهمید آروم خندید

لقمه کوچیکی که درست کرده بود رو آروم تو دهنم گذاشت و گفت

_مزش چطوره توت فرنگی
_خیلی خوش مزه شده

آروم آروم لقمه هارو تو دهنم میگذاشت بعد از اینکه مطمعن شد سیر شدم خودش شروع کرد به غذا خوردن من آروم بی حرکت تو بغلش بودم از این پایین به سیب گلوش که چطوری بالا پایین میشد نگاه میکردم و طاقت نیاوردم سیب گلوش رو بوسیدم که غذا تو گلوش گیر کرد و شروع کرد به سرفه کردن

_ای وای ددی رو کشتم

تند براش اب ریختم و دادم دستش که یه نفس سر کشید بعد نفس نفس زد به من نگاه کرد

I'm little girl 🍓 (BDSM)(DDLG)Where stories live. Discover now