Part 8

1.6K 257 50
                                    

_ عاشقتم ته

تهیونگ چند دقیقه توی سکوت به حرف جونگ کوک فکر کرد. چشماشو روی هم فشرد .

_ نباش ... که میشکنی !

اما جونگ کوک خواب بود و نشنید .

.
.
.

( یک ساعت قبل )

جیمین در اتاق رو پشت سرش بست و بلافاصله دستش رو جلوی دهنش گرفت . اتاق بوی تلخ الکل و سیگار میداد .

سرش رو چرخوند و یونگی رو دید که توی بالکن بود و نخ به نخ سیگار میکشید . جیمین اخمی کرد و به سمتش رفت و سیگار رو از دستش کشید بیرون . هنوز از دستش عصبانی بود.

_ چته خودتو تو دود خفه کردی؟!

یونگی با چشمای خمار به سمت جیمین چرخید . دستش رو به سمت لبای جیمین برد و اروم لمسش کرد . جیمین بی حرکت کار های پسر بزرگ تر رو زیر نظر داشت .

یونگی دستش رو سمت جیبش برد و سیگار دیگه ای رو روشن کرد که جیمین پوزخند عصبیی زد و دستش رو دراز کرد تا دوباره اون یکی رو از دستش بیرون بکشه که بین بازو های یونگی گیر افتاد .

نفسش توی سینه اش حبس شد چند دقیقه ای به چشمای یونگی خیره شد .

بی هیچ حرفی به هم زل زده بودن که یونگی بعد از چند دقیقه به حرف اومد و موهای جیمین رو از روی صورتش کنار زد .

_ بخاطر کاری کردم ببخشید جیمین . من فقط میدونی... کنترلم... کنترلم از دست دادم.

لبخند شرمزده ای زد و دوباره نگاهش رو به بیرون داد. جیمین به نیمرخ یونگی خیره بود. تک خنده ای کرد و از بغل یونگی بیرون اومد و توی لیوان یونگی برای خودش مشروب ریخت.

_ زیادی بزرگش میکنی مین!

یونگی ابرویی بالا داد.

_ میخوای مست کنی؟؟

جیمین جرعه ای از لیوانش رو نوشید و به نرده تکیه داد . پوزخندی زد و گفت.

_ چیه؟؟ حق ندارم؟؟

یونگی بدون هیچ حرفی نگاهش رو ازش گرفت . چند دقیقه ای کنار هم توی سکوت گذشت و جیمین نیمه مست شده بود.

یونگی لیسی به لب خشکش زد .

_ 5 سال پیش...

_ هوم؟

یونگی نگاهش رو به جیمین داد و لیوان رو از دستش بیرون کشید .

_ بسه!

جیمین چشماشو چرخوند.

_ خب میگفتی 5 سال پیش...

پوزخندی زد.

𝐅𝐚𝐤𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞 (Vkook)Where stories live. Discover now