مهمانی ویژه

988 221 157
                                    

جونگکوک نگاهی به صحفه گوشیش انداخت و متعجب و کنجکاو به شماره ناشناس خیره شد 

کمی با خودش فکر کرد و متوجه شد منتظر تماس شخص خاصی نبوده اما خوب پس ای ناشناس کی می تونست باشه؟

گوشی رو کنار گوشش گذاشت و سعی کرد خیلی جدی جواب بده 

+بله؟

_ اقای جئون؟

+ خودم هستم بفرمایید ؟

جونگکوک با خودش مرور کرد که چقدر صدای این غریبه براش آشنائه اما واقعا چیز به خاطرش نمی اومد 

_ باورم نمی شه صدامو تشخیص ندادی پتال

کوک لبرویی بالا انداخت با تعجب گفت 

+ ببخشید؟

مرد پشت خط پوف کلافه ای کشید و ادامه داد 

_ تهیونگم دوست اون دوتا احمق , یادت اومد جناب خرابکار ؟

جونگکوک خنده دستپاچه ای کرد 

+ اوه تهیونگ شی شماره منو از کجا آوردید؟

حقیقتا تهیونگ برای یک لحضه لال شد چون جوابی نداشت چی می خواست بگه؟ بگه من شمارتو از اطلاعات پرونده دانشگاهت کش رفتم؟ اونوقت کوک نمی پرسید چرا و اصلا چطور رفتی سراغ پرونده من؟

_ عاممم خوب راستش من شمارتو از جیمین گرفتم , می خواستم خودم شخصا باهات صحبت کنم 

+در چه مورد تهیونگ شی؟ 

تهیونگ با خودش فکر کرد چقدر از این که پسر کوچیک تر اونو تهیونگ شی خطاب می کنه بدش میاد در عوض شاید اون کلمه ای مثل ددی رو بیشتر ترجیح می داد 

_ من یه مهمونی کوچیک گرفتم برای جیمین و یونگی می خواستم به رسم ادب خودم شخصا دعوتت کنم تا حتما حضور داشته باشی 

+ م..من ..عامممممم....جدا نمی دونم چی بگم ...ممنونم؟

_ عاو بیخیال پتال فقط بگو میای تا من یه هیجان برای سورپرایز کردن اون کیک برنجی داشته باشم درضمن ممنونم جواب نیست احساس می کنم داری دست بسرم می کنی 

جونگکوک حول شده شروع به ماست مالی کردن کرد 

+اوه نه به هیچ وجه لطفا ناراحت نشو 

_ پس اگه می خوای بخشمت فردا شب راس ساعت شیش اینجا باش دقیقا قبل از غروب خورشید 

+بسیار خوب تهیونگ شی فردا می بینمتون 

_ عالیه آدرسو برات می فرستم و راستی 

+بله؟

_ لطفا از این که من بهت زنگ زدم و باهات حرف زدم به هیچ کس نگو من بسختی دارم یه برنامه خوب می چینم تا بتونم دوستای قدیمیمو سورپرایز کنم پس لطفا چیزی بهشون نگو و گند نزن بهش باشه؟

Behind the mirrorWo Geschichten leben. Entdecke jetzt