حلقه دوستی و خانوادگی؟

1K 165 81
                                    

سلام بچه هاااا
این لینک یوتیوبی که گذاشتم آهنگ هایی ‌که خودم باهاشون این پارت رو نوشتم و فک کردم شما هم دوست داشته باشین با اون حسی که من این پارتو نوشتم بخونینش پس اگر می تونین حتما این آهنگو پلی کنین و بعد پارت رو بخونید
_________________________________________

همگی توی اتاق بزرگ ایستاده بودن و به هم دیگه نگاه می کردن حقیقتا دیگه همو نمی شناختن درواقع اونا الان حتی خودشونم نمی شناختن چه برسه به همدیگه 

 سوی جلو اومد و سعی کرد با صاف کردن گلوش توجه همه رو به خودش جلب کنه

 سوی _ سلام به همه ! می دونم که کلی سوال تو مغزای فندقیتونه اما بزارید اول یکم براتون توضیحات تکمیلی بدم تا یکم شرایط آسون تر بشه

سوی نگاهی به هوسوک انداخت و بعد از گرفتن تاییدش شروع کرد

 سوی _ این هوسوکه ! اگر بخوام اسم زندگی دومش رو بگم باید جانگ هوسوک صداش کنم اما خب همتون می دونید که دوتا زندگی داشتین درسته؟ هوسوک توی زندگی قبلیش و البته زندگی اصلیش فرزند آتون فرعون گذشته مصر و برادر خونده تهیونگ بود  مادرش یکی از افراد کم منصب بود برای همین به جزعیاتش نمی پردازم  توی زندگی دومش بین یه خانواده نسبتا پر جمعیت چینی متولد شد پس من به راحتی تونستم با کمی یوان و دلار هوسوک نوزاد رو ازشون بگیرم

سوی جلو تر رفت و با دست به کای اشاره کرد 

سوی_ این جونگینه ! کیم جونگین  مادرش از آخرین بازمانده های تاج و تخت فرانسه بود که با مردی مهاجر از سرزمین های شرقی که امروز بهش می گیم کره ازدواج کرد اما قبل از تولد جونگین پدرش فوت شد و مادرش همراه جونگین پیش برادرش برگشت  جونگین توی زندگی قبلیش هم رگی از خاک فرانسه رو داشت و درواقع اون موقع هم شاهزاده فرانسه به حساب میومد توی زندگی دومش وقتی فقط پونزده سالش بود از روی اسب افتاد و بخاطر ضربه شدیدی که به سرش خورد همه فک کردن مرده و خوب من یکم کارم بد بود اما حداقل نجاتش دادم 

کای صورت ترسیده ای به خودش گرفت

کای_ دقیقا باهام چی کار کردی؟

 سوی نگاه شرمنده ای بهش انداخت 

سوی_ از توی مقبرت دزدیدمت یه جورایی و با یکم داروی گیاهی خاص باعث شدم تنفس ضعیفت دوباره قوی بشه

بکهیون هومی کشید

 بکهیون _ محض رضای فاک بهم بگید این یه خواب فاکیه 

با صدای قهقهه یونگی نگاه ها به سمت پسر لبخند لثه ای برگشت 

یونگی _ بکهیونا تو هنوزم دنبال یه نشونه برای ایستگاه شدنی؟ خداوندگارا مگه عقلتو از دست دادی مگه یادت نمیاد؟

کای به آرومی سری تکون داد 

کای_ حرفش درسته بکی حتی منم آخرین لحضه ای که از روی اسب افتادمو یادمه حتی صدای گریه و جیغ مادرمم یادمه 

Behind the mirrorWhere stories live. Discover now