سوت

520 91 134
                                    

یه پارت فوق طولانی نوشتم کامنت زیاد نذارین می‌کشمتون
_________________________________________

فلش بک

چندین ماه از تولد بانوی دوست داشتنی مصری و جشن شوکوه مندش گذشته بود

عزیز مصر با حکم رسمی پادشاه برای حکومت به یونان عازم سفر شد و هرطور که بود خدمتکار ریزه میزه ملکه رو با خودش همراه کرد

شرایط اما شدیدا ترسناک و سخت شده بود
قصر شرقی در غم و تاریکی شدیدی فرو رفته بود
جو خفقان آورش فقط یادآور می شد که چه اتفاقی توی یکی از شب های مهتابیش افتاده

شبی که پادشاه تصمیم گرفته بود با برادر کوچک ترش وقت بگذرونه و در نهایت با بیرون پریدن کلمه ای از دهن پسرک خورشید مصر مثل آتش افروخته و عصبانی شد

وقتی تنها از دهن هوپی کوچولو
ولیعد آینده یک کلمه به اشتباه بیرون پریده بود و اون گفته بود که بنیله قصد داره امشب با سردار دیگه حکومت جایی بره

نیمه شب همون شب بانوی زیبای مصر درست در زمانی که قصد فرار با یون سرداری که به زودی برای حکومت به شرق می رفت رو داشت توسط سرباز های بی شمار گیر افتاد و وسط حیاط بزرگ قصر شرقی جایی که اقامتگاه بنیله بود اون ها محاکمه شدن

محاکمه سهمگینی که توسط خوده شخص پادشاه انجام شد
و در نهایت با کنترل قدرت ادراک بنیله اون رو مجبور به فرو کردن خنجر شخصیش به داخل قلب یون کرده بود

از اون شب دیگه هیچ کس صدای آهنگین شاهدخت بنیله رو نشنید
دیگه هیچ پروانه ای توی باغش نیومد و تاریکی وهم آوری به اون قسمت از قصر سایه انداخت

و دیگه هیچ کس بیرون اومدن اون بانوی دوست داشتنی رو از اتاقش ندید

امپراطور عصبانی و بدخلق دستور داده بود بنیله ... خواهر عزیز خودش توی قصر شرقی زندانی بشه اما بنیله لجوج تر خودش رو داخل اقامتگاهش زندانی کرده بود

نیمه شب ها گاهی صداهای عجیبی از اون قسمت قصر بلند می شد اما کسی جرعت سرکشی نداشت
الهه مصری حالا شبیه به شیطان شده بود

کسی جرعت نگاه کردن بهش یا حرف زدن رو نداشت
چرا که هیچ کس دوست نداشت درگیر نفرین های سخت اون بانو بشه

اما در قسمت های دیگه قصر زندگی هنوز هم ادامه داشت
می شد گه گاهی هوای شیرین عاشقی شاه و ملکه رو نفس کشید و حداقل این باعث می شد اهل قصر کمی احساس آرامش و سرزندگی کنن

هرچند که رفتن خدمتکار ریزه میزه و بانمک ملکه به سرزمین یونان بشدت برای اون بزرگوار سخت و طاقت‌فرسا تلقی شده بود اما تهیونگ با توجه های بیشتر و بوسه های بیشتر سعی می کرد ملکش رو از غم دوری جیمین دور کنه

تو همین حوالی هم رفت و آمد ولیعهد ژاپنی بشدت زیاد شده بود
و می شد گفت خورشید مصر اسباب صلح بزرگی رو با ولیعهد زیاده خواه ژاپنی چیده بود

Behind the mirrorOnde histórias criam vida. Descubra agora