Part 1

12K 548 82
                                    

روی تخت دراز کشیده بودم و داشتم به سقف نگاه می کردم ... کلا حال و حوصله ی هیچ کاری رو ندارم خسته تر از اونیم که بتونم از رو تخت بلند شم و کاری بکنم ... میدونم الان لیام تا حالا 100 تا فحش و فضاحت ناموسی نثارم کرده و الاناست که زنگ بزنه تا سرم غر غر کنه که باید ساعت 11 استودیو میبودمو نبودم...ولی همون جور که گفتم به هیچ جام نیست غرغراش و میتونه خودشو جر بده ولی من الان حال ندارم و وقتی حال ندارم یعنی ندارم.

گوشی زنگ زد مطمئنم الان لیام زنگ زده تا مثلا به فکر خودش منو قهوه ای کنه ولی عمرا اگه بتونه حریف من باشه... گوشی رو بدون این که ببینم کیه برداشتم و با صدای حس به جانب گفتم "چیه !? زرتو بزن..."

صدایی نیومد ... فقط صدای نفس میومد... گفتم "هوی مث گاو وحشی نفس نفس نزن ... اگه نمیخوای زر بزنی قطع کنم...!"

" سلام"

خاک بر سر شدم رفت ...گوشی رو از روی گوشم دور کردم تا مطمئن شم درست شنیدم و درست تشخیص دادم...

درسته به فاک عظمی رفتم ، رفت پی کارش...

دوباره گوشی رو گذاشتم در گوشم و اروم گفتم "سلام"

_خوبی!?

_(با یه مکث طولانی ) زنده ام...

_دیشب خوش گذشت!?

یهو انگار تا کونم آتیش گرفت ... با صدای بلند گفتم "خفه شو... فقط خفه شو..."

_مطمئن باش این به نفع همه است... میدونی... نه!?!

دلم میخواست قطع کنم یا یه فحش جون دار نثارش کنم اصلا دلم میخواست کونش بزارم تا جرش بدم ... ولی نه حیف من نیست که بخوام این مردک رو جر بدم... نه من ارزشم بیشتره... ارزش من عشقمه... نه این مردک ... این مردک حتی لیاقت نداره که بخوام ازش عصبانی بشم پس ارامش خودمو حفظ کردمو گفتم "میدونم ... کاری دیگه ندارید!?"

_چرا دارم ... چرا یه سر به استودیو نمیزنی!? بچه ها منتظرتن..."

_منتظرن که باشن چکار کنم ... من خسته ام ... دیروز که همه داشتن خوش میگذروندن و تو استراحت به سر میبردن من سر کار بودم شما که بیشتر در جریانی پس من به یه روز تعطیل بدون هیچ سر خری نیاز دارم ... "

از قصد روی کلمه ی "سر خر " تاکید کردم که گوشی بیوفته دستش که بره زودتر گمشه...!! که موثر هم افتاد و گفت " باشه پس من میگم همه برن خونه...!استراحت کن" بدون این که بخوام خداحافظی کنم قطع کردم

تا قطع کردم به اندازه ی یه عمرش بهش فحش دادم مردک... همین مردک بود که زندگیمونو بهم ریخت... البته اینم تقصیری نداره... مشکل از منه... این منم که عاشق یه نفر اشتباهی شدم... من بودم که داشتم یه عشق ممنوعه رو توی قلبم و وجودم رشد میدادم... اون فقط کارشو انجام میده! مقصر اصلی من بودم که یه بچه ی 16 ساله رو عاشق خودم کردم... ای وای بر من که چقد ابله بودم... !!! من ابله ترین ابله جهانم ... من ابله ایم که بار ها خواستم خودمو یا اون رییس اشغالو بکشم ...

Dangerous Love(Larry Stylinson)Where stories live. Discover now