ذهن بکهیون درگیر شده بود، به وضوح حضور یه گرگ رو درون اون پسر که حالا باید جونگین صداش میکرد رو احساس میکرد !
پس چطور نمیتونست تبدیل شه؟جونگین غذاشو خورد و ظرف رو برداشت و آروم از جاش بلند شد و درحالی که لنگ میزد ظرف رو جایی شبیه به ظرفشویی قرار داد و حالا ایستاده بود به اون پسر نگاه میکرد
بکهیون دستاشو شست و برگشت ونیم نگاهی به اون پسر کرد و از آشپزخونه بیرون رفتجونگین امیدوار بود بکهیون کمکش کنه که برگرده اما بکهیون بی توجه از کنارش گذشته و رفته بود پوفی کشید و از آشپزخونه بیرون رفت
-هی توله گرگ؟
جونگین ایستاد و به سمتش برگشت
-چرا منو توله گرگ صدا میزنی؟ من که بهت گفتم گرگی درونم نیست
بکهیون جلو اومد و دستشو گرفت و کنار شومینه نشوندش ، کنارش نشست و پاشو گرفت
جونگین معذب عقب کشید اما دست بکهیون مانع عقب کشیدنش شد و درحالی که باند دور پاش رو باز میکرد گفت-من هر چی دوست داشته باشم صدات میزنم توله گرگ ! یادت که نرفته تو منطقه ی منی
و دارویی که از قبل آورده بود و روی پاش گذاشت و جونگین از سرماش هیسی کشید و ساکت به کارای بکهیون نگاه کرد
حق داشت، جونگین واقعا به عنوان یه نفر از قبیله شمالی به قلمروشون تجاوز کرده بود-میخوام برم!
-کجا؟
-برگردم قبلیه!بکهیون سرشو بالا آورد و بهش نگاه کرد
-من نجاتت ندادم که دوباره بری بمیری!
-اما نمیتونم اینجا بمونم! تو منو میبندی هیچ تفاوتی با رفتنم به اون قبیله نداره!
-اینکه دستات بسته باشه بهتر از اینه که بمیری!بکهیون گفت و از جاش بلند شد و درحالی که از کلبه بیرون میرفت گفت
-تو اتاق بخواب
صبح روز بعد با بوی خوب گوشت کباب شده بیدار شد
به سختی خودشو توی پذیرایی اون کلبه رسوند و با دیدن بکهیون که پشت پنجره ی جلوی کلبه مشغول کباب کردن اون گوشتا بود به سمتش رفتبکهیون با احساس حضورش نیم نگاهی به سمتش انداخت و بعد گوشت خرگوشی که آماده شده بود رو کنارش روی پله های کلبه گذاشت
-بخور
-اما .. تو
-اون یکی مال منه ، بخورو برگشت تا گوشتی که دیگه تقریبا آماده بود رو از روی آتیش برداره
کنارش روی پله ها نشست و مشغول خوردن گوشت شد، جونگین با دیدن اینکه بکهیون خوردن رو شروع کرده ، شروع به خوردن کرداون گوشت بافت خوبی داشت اما اگر درست کباب میشد! انگار اون پسر چیزی از آشپزی نمیدونست اما به هر حال چیزی نگفت
![](https://img.wattpad.com/cover/286597393-288-k787239.jpg)
YOU ARE READING
JONGMOON
RomanceCouple:kaibeak(baekjong) Genre: imaginary...omegaverse ...Supernatural...Romance...smut.. By:fiyu خلاصه: افسانه ها میگفتن با اومدن الفایی ک قدرت مدفون شده ی ماه رو درون خودش داره بلاخره یه روزی پنج قبیله ماه دوباره یکی میشن اما همه چی جایی بهم ری...