༄𝐏𝐚𝐫𝐭~9༄

365 78 106
                                    


/ قبرستون /

تو قبرستون پشت عمارت.. دور از نگهبانا ..دنبال قبری به نام نانسی میگشت
به دوروبرش نگاه کرد
یه قبرستون تو باغ کوچیک که معلوم بود تموم جد و هم خون ویکتور توش خوابیدن
نوع ساخت عمارت، روسی ساخته شده بود ..حقیقتا یونگی میتونست اعتراف کنه عمارت خیلی باعظمت و باشکوه بود .. اون باغ کوچیک هم به زیباتر کردن عمارت افزوده بود ..البته فقط تو روشنایی!
تو این تاریکی که تنها منبع نور ، نور ماه بود اونم در صورتی که حتی برق های عمارت هم قطع بودن ..این قبرستون به هرچیزی شبیه بود جز زیبا!
یونگی لرزی به خودش کرد و با دقت کردن به درختای سر افروخته که شاخه هاشون شباهت عجیبی به دستای استخونی جادوگرا تو داستانا داشت موهای تنش سیخ شدن
_خدا لعنتت کنه کیم .. همه این بلاها از دود هرسه تا کیم بلند میشه
کیم جین ، کیم تهیونگ ، کیم ویکتور
یبار دیگه تو ذهنش به اون سه تا اسم فحش داد
_آخه کدوم آدم فقیر مغزی ممکنه فلش به اون مهمی رو تو قبرستون جاسازی کرده باشه؟؟ اصلا چرا من باید دنبال...
_بجای غرزدن بهم بگو قبر رو پیدا کردی یا نه؟
یونگی یکه ایی خورد و با ترس به دوروبرش نگاه کرد ..تهیونگ چرا باید اینورا پیداش بشه؟
_احمق تو گوشت
با یاد آوری بی سیم بخاطر ابله بودنش به پیشونیش زد
_دلم میخواد بزنمت کیم
_حس متقابلیه عزیزم
یونگی بیشتر به اطرافش دقت کرد ..با دیدن قبر جداگانه و باشکوهی که زیر درخت های سرو و گل های لاله قرار داشت تونست حدس بزنه جای مامان بابای ویکتوره
به سمت قبر قدم برداشت و به سنگ قبر سفید که با فونت انگلیسی زیبایی اسم مادر و پدرشو نوشته بودن خیره شد
_خانوادش که آدم خوبی بودن ویکتور چرا دیوث بدنیا اومد؟
_ویکتور بچه بود آدم خوبی بود .. فقط خوبی تو وجودش عمر کمی داشت
برگ افتاده رو اسم مادرشو کناری هل داد
_آنه مری .. متولد ۱۹۷۵ .. وفات ۲۰۰۳
_الان این مهمه؟
یونگی بی تفاوت به صدای ته سراغ قبر پدرش رفت
_کیم سونگجو ..متولد ۱۹۷۳ ..وفات ۲۰۰۳
_همین الان دنبال قبر بگرد مین وقت نداریم اوکی؟
بازم بی اهمیت نوشته پایین قبر رو خوند
_پدری فداکار و ...
_خدا لعنتت کنه میننن انقد به اون قبر توجه نکن احمققق ..نیومدی برا پدر مادر ویکتور فاتتحه بخونی گمشو دنبال قبر عمشش
یونگی با داد تهیونگ عصبی شد و خودشم متقابلاً داد زد
_تو خودت چرا تو کار من فضولی می‌کنی مگه الان نباید دنبال کتابخونه مخفی بگردییی اینجا نشستی به حرفای من گوش میدی که چی بشههه؟؟
_من نباشم چجوری میخوای اون قبر لعنتی رو پیدا کنی اونقدر ابلهی که فکر میکنی با اسم نانسی که فقط لقبش بود اسمشو حک کردنن؟
یونگی سکوت کرد ..حقیقتا به اینجاش فکر نکرده بود ..پس بگو چرا هرچی دنبال قبری بنام نانسی میگشت پیداش نمیکرد!
_ با کیم مینسو برو به درک
بعد از قطع شدن بی سیم ..یونگی از حرف آخر دوست بی عصابش فهمید اسم اصلی اون زن لعنت شده کیم مینسوعه
خیلی طولی نکشید که قبر مورد نظرشو پشت همون درخت سرو پیدا کرد
لبخند پیروزمندی رو لبش نشست و بیل تکیه داده شده به درخت رو تو دستش گرفت

⊰ 𝐓𝐇𝐄 𝐆𝐑𝐔𝐃𝐆𝐄 ⊱Where stories live. Discover now