༄𝐏𝐚𝐫𝐭~19༄

406 61 173
                                    

××'═────•께러즈•────═'×
Nick|𝘁𝗵𝗲 𝗴𝗿𝘂𝗱𝗴|joy
Part 19



_چیکار باید کنیم؟

قبل از اینکه بتونه به این سوال جواب بده صدای تکراری ای که تنها آوای اون روزشون شده بود به صدا درومد
_بیست دقیقه استراحت

نگاه هر سه نفرشون ناخداگاه سمت اون سه آدم نقاب به چهره ای که واسه بررسی مهارت هاشون اونجا بودن رفت .
هر سه از صندلی هاشون بلند شدن و سمت راه روی اتاق ها رفتن ، تا احتمالا زمان استراحتشون رو با رفتن به اتاقشون سپری کنن

و همین عمل باعث شد جرقه ای تو ذهن تهیونگ زده بشه
_فکر کنم یک نقشه ای دارم!

به جین و سولار که منتظر گفتن نقشش بودن نگاه کرد و سعی کرد با لحن آرومی حرفای ذهنشو به زبون بیاره
_اتاق ها دوربین ندارن .

_خب؟

با برق توی چشماش سوال جین رو بی پاسخ نذاشت
_سه نفرن ، نقاب هم که دارن ..این یعنی چی؟

وقتی دید هیچکدومشون نمیتونن جواب مد نظرشو پیدا کنن خودش جواب خودشو داد
_یعنی اینکه باید با هویت اونا از اینجا خارج بشیم

جین نگاهی به اطرافش کرد و به اون مردا ی گولاخ اسلحه بدست که حواسشون به همه آدمای اونجا بود اشاره کرد
_اونوقت با وجود این گنده ها می‌خوایم اینکارو کنیم؟

با سوال جین همه ی نورون های مغزشو به کار انداخت تا بتونه بهش جواب مناسبی بده.
وقت زیادی واسه فکر کردن نداشت
باید تو اون یه ربع نقشه رو عملی میکردن

با دیدن مستخدم رو پوش به تنی که همراه میز چرخون سمت راه رو می‌رفت ، بابت جرقه ی جدیدش تمایل پیدا کرد مغز عزیزشو ببوسه
البته که شانس هم غیر از مغزش باهاشون یار بود

_ اون مستخدم رو خفت میکنیم!

با حرف تهیونگ نگاه هر دو نفر سمت راه رویی که دو دقیقه پیشش اون سه نقابدار ازش رد شدن رفت

_دیوونه شدی تهیونگ هنوزم نمیدونم چرا میخوام با تویه آشغال همکاری کنم

ایندفعه سولار بود که تصمیم گرفت روزه ی سکوتشو بشکنه و نارضایتیشو اعلام کنه

_دیوونه؟ قبلا تو اکیپ بودی دیوونگی های بدتر از این رو میکردیم.. یادت رفت؟ به علاوه فک کردی بدون تجهیزات اومدم؟؟

قبل از اینکه سولار بخواد چیزی بگه و با تهیونگ کل کل کنه جین نجاتش داد
_الان وقت بحث نیست ..فعلا تنها راهی که داریم مث اینکه همینه.. باید با نقشه تهیونگ پیش بریم.

سولار دستاشو تو هم قفل کرد و با ابرو های پایین اومده سد جدیدی جلو پاشون گذاشت
_ راه رو ها دوربین دارن

⊰ 𝐓𝐇𝐄 𝐆𝐑𝐔𝐃𝐆𝐄 ⊱Where stories live. Discover now