🔶️ little fox 🔶️

4.9K 275 24
                                    

Couple: kookv
Genre: smut, hybrid
Parts: 1 of 2
Words: 4400 words
Update Time: 23:30
Update Date: 1400/1/8

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

با درد و خشم به مرد روبه روش خیره شد.
مرد جلو اومد و گوش قرمز رنگش رو توی دست هاش گرفت
× هوووم....عالیه
پسر سیلی ای به گوش مرد زد و روی زمین به سمت عقب خزید.
_ من اسباب بازی نیستم که منو بخری آشغال
با قیافه تخسش به مردی که بالا سرش بود نگاه کرد
از جاش بلند شد و ایستاد
به پوزخند رو مخ مرد خیره شد و دندون قروچه ای کرد.

اون هیبربد ضعیف،‌ لوس و احمقی نبود
در عوض برعکس همه اون هیبریدهای اونجا که برای فروش بودن تخس و یه دنده بود.

× زبون درازی داره...ولی رامش میکنم....من میخرمش دَن. قیمت آخرتو بگو
تهیونگ به مرد خیره شد
گوش هاش از سر حس خشم و عصبانیت بالا پریدن و سیخ سرجاشون ایستادن
دمش رو دور رون پای خودش پیچید و چیزی نگفت.

 قیمت آخرتو بگوتهیونگ به مرد خیره شدگوش هاش از سر حس خشم و عصبانیت بالا پریدن و سیخ سرجاشون ایستادندمش رو دور رون پای خودش پیچید و چیزی نگفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(تهیونگ هیبرید روباه)

پوزخند پنهانی زد.
دَن: اوکی مطمئنی همین هیبرید روباه قرمز رنگ رو میخوای؟ من جنسارو تعویض‌نمیکنم
× خفه شو آشغال همینو میخوام
تهیونگ لگد محکمی به وسط پای مرد کوبید
دندون های نیشش که بلندتر از سایر دندون هاش بودن رو نشون داد و محکم توی گردن مرد فرو کرد
پوست گردنش رو محکم خراشید و ازش فاصله گرفت

دَن شوکه به روباه خیره شد
اولین بار بود چنین رفتاری ازش میدید
به سرعت برق و باد، همونطور که از یه روباه انتظار میرفت به سمت در خروج دوید.
باید زودتر از اینکه دَن ریموت رو میزد تا در بسته بشه خارج میشد.

_ یه کم دیگه....بدو بدو بدووو
با سرعت دوید و از لای درب شیشه ای بیرون جهید.
ایولی نثار پرش عالی خودش کرد و با سرعت به سمت ناکجا آباد پابه فرار گذاشت.
مهم نبود کجا میره
فقط مهم بود اون هیبرید روباه و جسور به عنوان یه برده جنسی فروخته نشه.
نزدیک های ۴ دقیقه بی وقفه دوید تا اینکه با درد شدیدی زیر دلش کاملا خم شد.
_ آیییی....ال...الان....نه....
دستش رو به دیوار کنار خیابون گرفت و زیر دلش رو ماساژ داد.
حدس میزد به خاطر تنش روانی و استرس هیتش زودتر از موعود آغاز بشه.
باید یه داروخونه پیدا میکرد.
اما اونجا تا چشم کار میکرد خونه بود.
خونه خونه و خونه

~KOOKV~ONESHOTES~Where stories live. Discover now