🔺️ The Box Competition 🔺️

3.9K 224 30
                                    

Genre: smut, sport
Couple: kookv
Part: 1 of 2
Words: 2800 word
Update Date: 1401/2/2
Update Time: 19:30
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

به سختی اکسیژن رو به داخل ریه هاش فرستاد
ضربه بعدی رو روی کیسه بوکس فرود آورد و صدای برخورد مشتش با کیسه در سالن خالی پیچید.
ضربات بعدی و ضربات بعدی

اصلا اهمیت نمیداد که ساعت ۲ نیمه شبه...
اون فقط ضربه های محکمش رو بر سطح کیسه قرمز رنگ بوکس فرود می آورد و باند بوکس دور دستش شل تر از قبل میشد.

(میکا: بوکسور ها دور دستشون باند بوکس میپیچن، اونها حتی زیر دستکش های بوکس هم برای جلوگیری از خم شدن مچ دست هاشون باند میپیچن.)

سر جاش ایستاد و درحالی که قطرات عرق از روی گردنش جاری میشدن و زیر تیشرتش میرفتن، باند دستش رو سفت کرد‌
به سقف سفید رنگ سالن نگاه کرد و آهی کشید.
تیشرت مشکی رنگ و گشادش رو بالا زد و با کمک اون خودش رو باد زد.
موهای مشکی رنگ و مواجش از عرق خیس شده بودن.

با حلقه شدن دست هایی دور کمرش و قرار گرفتن سری بر روی شونش شوکه شد و تو جاش پرید.
اما با حس کردن بوی تلخ عطر، سریعا آروم گرفت.

+ بازم داری تمرین میکنی؟
_ هوم آره
+ اینطوری بدنت خالی میکنه ته...بیا بریم بالا یه چیزی بخور
_میخوام توی مسابقه برنده بشم....
+ تو حتما برنده میشی عزیزم حالا بیا یه چیزی بخوریم، تو حتی شام هم درست حسابی نخوردی؛ قولمون که یادت نرفته

تهیونگ نگاهی به دست های جونگکوک دور کمرش انداخت
_ باشه
با هم به سمت طبقه بالا رفتن
از خوش شانسی های تهیونگ وجود باشگاه خصوصی پایین خونشون بود
این شکلی هرموقع که میخواست میتونست اون پایین تمرین کنه و خودش رو برای مسابقات آماده تر کنه.

جونگکوک با لطافت و نرمی به داخل خونه راهنماییش کرد.
+ ببینم چند روز دیگه تا مسابقه مونده؟
_ تو خیر سرت همراه منی جونگکوک اونوقت نمیدونی؟
جونگکوک خنده ای کرد
+ نه والا یادم نیستش
_‌آه....مسابقه ۳ روز دیگست

اوایل که تهیونگ بوکس رو شروع کرده بود هیچوقت فکر نمیکرد ۴ سال بعدش، دوست پسرِ استادِ بوکسش بشه.
جئون جونگکوک دقیقا یک سال بعد از مربی تهیونگ بودن، آموزش دادنش و کمک کردنش، ازش درخواست کرد دوست پسرش باشه.
و کی بود که نه بگه؟

یه دوست پسر جذاب و بوکسور و همچنین مهربون
و تهیونگ با لبخند ملیحی بوسه ای بر لب جونگکوک گذاشت و با تکون دادن سرش اون پیشنهاد رو قبول کرد.
هیچوقت آغوش گرمی که بعو از قبول کردن بهش هدیه داده شده بود رو فراموش نمیکرد.

حالا بعداز ۳ سال زندگی مشترک عشقش به این مرد نسبت به روز قبل بیشتر و نسبت به روز بعد کمتر میشد.
جونگکوک تهیونگ رو روی صندلی نشوند و لیوان شیر گرمی جلوش گذاشت

~KOOKV~ONESHOTES~Where stories live. Discover now