🟩 Twins 2 🟩

3.9K 293 71
                                    

Genre: smut(تریسام)
Couple: kookv
Part: 2 of 2
Wird: 3000 words
Update Date: 1401/02/15
Update Date: 00:00

(• وانشات درخواستی •)

(میکا: بچه ها دیدم گفته بودین دومی رو آپ کردم اما نمیاد. علتش اینه که چون دست هام خیلی از گلیمشون درازتر میشن من دستم خورده و آپ شده😂بعد آنپابلیشش کردم حالا آپ کردم خلاصه که لذت ببرید)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


یک هفته از آغاز این رابطه به اصطلاح سه نفره گذشته بود.
توی دانشگاه؛ گرچه حواس تهیونگ نبود اما دوقلو ها با چشم های تیزشون مراقبش بودن.
حتی مراقب بودن چه کسی به پسر نزدیک میشه یا باهاش گرم میگیره
اما قطعا اجازه نمیدادن تهیونگ این رو بفهمه، چون پسر وارد رابطه نشده بود تا آزادیش رو از دست بده!

× عااااااه دلم میخواد وقتی بغلش میکنن و دستاشونو روی بوتش میزارن خودمو دار بزنمممم
+ حساس نشو
× نمیشمممم
+ اما تو داری حساسیت نشون میدی
× اما اون خرس عسلی منهههه
+ خرس عسلی ما!
× حالا هرچیی

جانکوک مثل بچه کوچیک ها پا میکوبید و شکایت میکرد و جونگکوک چیزی‌نمیگفت
تهیونگ وارد کلاس شد و پیش جیمین نشست و بلافاصله دوقلوها کنارش نشستن.

چندنفری بد اونهارو نگاه میکردن چون چندین روز متوالی بود که تا تهیونگ وارد میشد دوقلوها کنارش جا میگرفتن اما خب مواجه شدنشون با دو جفت چشم وحشی کافی بود تا از زل زدن به اونها دست بردارن و حواسشونو به کلاس بدن.
استاد وارد شد و تهیونگ نگاهیوبه نیمرخ جذاب دوقلوها که حالا از آن خودش بودن انداخت.

خب فاک...اون دوست داشت روی پاهای جونگکوک بشینه و خودشو برای اون دوتا لوس کنه.
مخصوصا که دوقلوها عادت داشتن نازشو بکشن و قربون صدقش برن تا مثل یه پاپی بامزه خودشو بهشون بماله.
جونگکوک نگاهی به پسر انداخت و با چشم تو چشم شدنشون لبخندی بهش زد
به ثانیه نکشید تا تهیونگ مثل گوجه فرنگی قرمز بشه و سرش رو پایین بندازه.

اون دوست داشت به دوقلوها نزدیکتر باشه...
خیلی خیلی نزدیکتر؛ دوست پسر بودن نه در حد کلام بلکه در حد عمل!
و اونها بالاخره به خونه میرفتن...

با رسیدن به خونه_درحالی که تهیونگ هم همراهمشون بود چون والدینش به شیکاگو رفته بودن_ جونگکوک خودشو روی مبل انداخت و جانکوک به دستشویی رفت.
تهیونگ کیفشو گوشه ای انداخت و سمت جونگکوک رفت.
روی پاهای نشست و بعد از حلقه کردن دست هاش دور گردن پسر سرش رو توی گردن اون فرو کرد تا عطر روی پیراهنشو نفس بکشه.
جونگکوک با چشم های گشاد شده به کپه موی بلوند-طلایی زیر گلوش نگاه کرد و لبخند گشادی زد.
دستاشو دور پسر پیچید و آروم روی موهاشو بوسید.

+ هووم...خسته شدی ته؟
_ خیلی...
+ چیکار کنیم تا خستگیت در بره ته ته؟
شنیدن اسم جدیدش باعث شد پروانه های دلش به پرواز دربیان.
_ فقط بغلم کن جونگی...

~KOOKV~ONESHOTES~Where stories live. Discover now