♛دو♛

1.5K 371 49
                                    

جیمین با شک و تردید و دو برگه ی توی دستش توی صف ثبت نام ایستاده بود. برگه ی شناسایی خودش و مال تهیونگ. تقصیر اون نبود که صبح وقتی از اتاق اجاره ای مشترکشون خارج می‌شد برگه ی پسر رو روی میز دیده بود! هر کس دیگه ای بود هم مثل جیمین به همین فکر می افتاد. دو تا شانس همیشه بهتر از یکیه. هر کدوم از دو امگا اگه میتونست با ولیعهد ازدواج کنه زندگی هر دوی اونها، و حتی بقیه ی دوستاشون تامین می شد. جیمین این فداکاری رو برای همه داشت می‌کرد! بعلاوه، مگه چقدر امکان داشت که اسم تهیونگ از گوی زرین بیرون بیاد و جیمین لو بره. احتمالا هیچ کس حتی قرار نبود بفهمه، پس جیمین باید آروم میموند. استرس هیچ کمکی بهش نمی کرد. اون نفس عمیقی کشید و وقتی نفر جلوییش به راست حرکت کرد اون یه قدم جلو رفت.

مرد پشت میز بدون اینکه سرش رو بالا بیاره دستش رو جلو برد و گفت "چند نفر؟"

"د-دو" جیمین گفت و فورا هر دو برگه رو به دستش داد. مرد برگه ها رو بررسی کرد و بعد نگاه قضاوت گرانه ای از بالای عینکش به اون انداخت. " تو اصلا پول ثبت نام رو داری؟"

جیمین تند تند سرش رو تکون داد و بعد دستهای لرزونش رو توی کیفش برد. پولهایی که در طی سالها خودش جمع کرده بود و همینطور پولی که دیشب از جیسو قرض گرفته بود رو روی میز گذاشت. مرد دماغش رو جمع کرد و با نوک انگشتهاش به طور کلی پول ها رو شمرد "مطمئنی کافیه؟" اون از جیمین پرسید.

"بله آقا، دوستم ده بار شمردتشون."

"همین دوستت که صاحب برگه دومه؟"

جیمین لبش رو گاز گرفت و دروغ گفت "بله آقا"

"خوبه. فقط باید بگی که چرا خودش نمیتونه بیاد."

"سر کاره." اون آروم جواب داد.

"اگه انقدر به پول احتیاج داره چرا برای ثبت نام هدرش میده؟" مرد زیر لب گفت و شروع به نوشتن کرد.

بعد از چند دقیقه مرد دو کارت رو به سمت جیمین گرفت "کارت و شماره اول به نام امگا جیمین و کارت و شماره دوم به نام امگا تهیونگ."

جیمین هر دو کارت رو گرفت و محکم بین انگشتهاش گرفت "ممنون."

"این هم برگه های شناساییتون. حالا دیگه برو." جیمین برگه ها رو گرفت و در حالی که می رفت دید که مرد چطور به نفر بعدی لبخند میزنه. اما اون نذاشت که این زیاد فکرش رو مشغول کنه. باید سریع می دوید و میرفت که زودتر از تهیونگ برسه خونه و برگه های شناسایی پسر رو سر جاشون بذاره. وقت برای تلف کردن نداشت!

********

بالاخره روز مراسم فرا رسید. جیمین انقدر در طی روز های گذشته ناخن هاش رو جویده بود که تا پوست نوک انگتشهاش هم تماما ملتهب شده بود. جیسو برای اینکه آرومش کنه مدام دستش مینداخت و پرنسس صداش می کرد که البته جیمین در جواب چیزی به سمتش پرتاب می‌کرد یا سرش جیغ می کشید!

The King// KookVWhere stories live. Discover now