June 10th, 2013

328 97 4
                                    

"مشترک گرامی، شماره شما به علت عدم پرداخت بدهی های خود، تا اطلاع ثانوی مسدود می‌باشد لطفا... رئیس اینقدر اینجا وایساد که گفتم تا پایان جمله‌ام رو نشنوه و بهش امتیاز نده قصد رفتن نداره! اما خب اشتباه کردم، اون فقط توی افکارش فرو رفته بود و احتمالا به من حتی توجهی هم نمی‌کرد...بگذریم. امروز دومین هفته ژوئن شروع می‌شه و داشتم سعی می‌کردم پر انرژی تر باشم. بجای اتوبوس، پیاده اومدم سرکار و به حرف این جملات انگیزشی‌ای که خیلی مد شدن گوش دادم و اطرافمو بیشتر نگاه کردم. هرچند که این اشتباه باعث شد تا بارها و بارها با بقیه برخورد داشته باشم اما یک چیز جالبی رو هم بهم نشون داد.

دوتا پسر کم سن کنار ایستگاه مترو ایستاده بودن و برگه هایی رو پخش می‌کردن با مضمون تاریخ اولین اجراشون بعد از دبیو. من دوتا برگه ازشون گرفتم و به معدود آدم هایی که داخل شرکت می‌شناختم نشون دادم. نمی‌دونم که خودم روحیه شرکت در اون کنسرت مجانی رو داشته باشم یا نه اما همینکه در جواب چشم های پر امید اون دوتا بچه کاری انجام داده بودم، برام کافی بود. فقط افسوس که به لطف اون پیاده روی لعنتی دیگه برای باقی روز انرژی‌ای ندارم و باید دوباره معده ام رو مجبور کنم تا یکم قهوه هضم کنه.

(صدای سرفه)
این خطرناکه که تازگیا نمی‌تونم هیچی بخورم؟ کاش معده‌ام یکم باهام راه میومد چون من گشنمه!
تا بعد، چینگو."

The CALLEE || Yoonmin ✔Where stories live. Discover now