June 27th,2013

304 102 13
                                    

"مشترک گرامی- (چند سرفه بلند پشت سر هم)

اوه خدایا! لعنت بهت شی هیوک، دود سیگارش هربار همینقدر اذیت می‌کنه و باز هم با ترک کردنش کنار نمیاد. یعنی خودش هم همینقدر آسیب می‌بینه؟ اگر اینطور باشه که باید واقعا بابت این حجم از مازوخیست بودنش بهش تبریک گفت.

(لحظاتی سکوت و تلاشش برای منظم کردن نفس هاش)

یادته راجع به اون پسربچه هایی که کنسرت برگزار می‌کردن گفته بودم؟ من سیزدهم موقع برگشت، بی اختیار به سمت سالن کنسرتشون رفتم و حقیقتا انتظار داشتم که افراد زیادی رو اونجا ببینم. اما راستش کسی نبود. راحت یه صندلی پیدا کردم و در کنار معدود آدم هایی که اومده بودن نشستم تا دبیوی شکوهمند گروهی رو ببینم که از یک کمپانی دیگه استخراج می‌شد. نه اسم گروهشون یادم مونده و نه اسم کمپانیشون اما یکی از اون پسرایی که قبلا ازش برگه گرفته بودم رو خوب به یاد دارم. صداش رو به شیوه های جالبی تغییر می‌داد و میکاپ خفنی داشت. بعد از اجراهم فقط اون موند و برام فرصت آشنا شدن باهاش رو فراهم کرد.

اون بچه ها موسیقی‌ای ساخته بودن که از تحقق آرزوها می‌گفت... از اینکه دیگه رویاها، رویا باقی نمی‌مونن. من در طول راه تیکه های زیادی از اون آهنگ رو با خودم مرور کردم و این برام جدید بود چون معمولا اتفاق نمیفتاد. من علی‌رغم کره‌ای بودنم اما خیلی به موسیقی پاپمون علاقه نداشتم، همیشه سر خودم رو می‌کردم تو راک و متال های انگلیسی و مثل دیوونه ها داد می‌زدم. اما این بچه ها متفاوت بودن، روی مخاطبشون تاثیر می‌ذاشتن و برعکس خیلی از گروه ها، روی هیپ هاپ تمرکز کرده بودن... یکی از سبک هایی که قطعا امن نیست تا موقع دبیو بهش رجوع کنی مخصوصا اگر تنها پشتوانه مالیت، یه کمپانی برشکسته باشه. جرات این بچه ها انرژی وصف ناپذیری بهم داده بود و من عمیقا خوشحالم که تصمیم گرفتم به دیدنشون برم. می‌دونم که خیلی رشد می‌کنن و یک روز به جایگاه های بالایی می‌رسن چون به هرحال... رویاهای اونا مثل مال من رویا باقی نمی‌مونن.

(بیرون دادن نفس) بگذریم...

اسم اون پسر تهیونگ بود و پیرزنی که در حین اجرا کنارش نشسته بودم، مادر بزرگش به حساب میومد. دیروز با یادآوری هم آغوشی پر معنی اون دو یک دسته گل خریدم و بعد از سال ها، منم به دیدن آرامگاه مادربزرگم رفتم. اونجا بودن حس عجیبی داشت چون اگر بخوام صادق باشم، من با تویی که وجود نداری بیشتر از اون پیرزن حرف داشتم اما همینکه این قدم رو به سمتش برداشته بودم بهم حس خوبی می‌داد.

چینگو، اگه یه روز اسم اون گروه یادم اومد، دوست دارم که با خوشحالی خودم رو طرفدار و حامیشون معرفی کنم."

The CALLEE || Yoonmin ✔Where stories live. Discover now