"مشترک گرامی، با سلام... (سرفهای کوتاه)
الان فقط یک ربع تا پایان ساعت کاری باقی مونده و من دوست داشتم قبل از رفتن این رو برات تعریف کنم.
امروز یکی از همکارام بلیط اجرای فیگور اسکیتینگ بچه های رده سنی نوجوان رو آورده بود و طوری که انگار چیز بی اهمیت و حوصله سر بری باشه، اون رو در ازای یک قهوه به من فروخت. زمان اجراشون آخر همین هفتهاس و اگر که بخوام صادق باشم، اولین باری به حساب میاد که میخوام به تماشای اجرایی برم که زمانی آرزو داشتم جزو گروه اجرا کنندگانش باشم.
حس جالبی داره ولی یک غم خاصی رو هم بهت القا میکنه. همونطور که تماشای اجرای موسیقی برای یک موسیقیدان توی همون حیطه میتونه کم و بیش دشوار باشه و یا نویسندهای کتاب فرد دیگهای در ژانر اثر خودش رو میخونه. تو لذت میبری، تحسین میکنی و مفتخر میشی اما در عین حال هم حسرتی در درونت ایجاد میشه که وادارت میکنه از خودت بپرسی: چه حسی داشت اگر تو اون کسی میشدی که این احساسات رو به دیگران القا میکرد؟
من نمیدونم بعد از این اجرا چه حالی خواهم داشت. برای مست کردن به دکه های توی خیابون ملحق میشم و ده بطری سوجو میخورم یا اینکه با انگیزه زیاد، نامه استعفام رو مینویسم و دوشنبه بعدی درحالی که کاملا برای شرکت در کلاس های فیگور اسکیتینگ آماده شدم، اون رو روی میز رئیس میذارم؟ من چیزی نمیدونم و همین برای خوشحالیم کافیه. اگر آدمها میدونستن چه آزادی و آسایشی در ندونستن پنهان شده، احتمالا هیچوقت دیگه سوالی نمیپرسیدن!
(چند سرفه پی در پی)
حرف های جالبی نمیزنم، میدونم اما اگر بخوام صادق باشم، به نظرم هرکس که کل شعار زندگیش دویدن دنبال کسب علم باشه خودش به خودی خود هم در یک نوع نابی از نادانی به سر میبره. علم آزار دهندهاست، شیره وجودت رو میبلعه و پیرت میکنه چون هرچی بیشتر بدونی و آدم های ناآگاه رو تماشا کنی که چطور اکثریت رو تشکیل دادن و بدون اینکه بدونن، تمام پل های استوار این زندگی کنونی بشریت رو قیچی میکنن، بیشتر آسیب میبینی. شوپنهاور راست میگفت وقتی خودش رو واقع گرا مینامید درحالی که کل دنیا اون رو بدبین میخوندن.
اصلا چی شد که بحث به اینجا رسید؟ بهتره گذر کنیم. خلاصه که برای این آخر هفته ذوق زیادی دارم و عمیقا امیدوارم تمام سناریوهای وحشتناکی که الان برات ردیف کردم، به اون تک سناریوی خوب ببازن و خاطره قشنگی برام به جا بذارن.
تا بعد، چینگو."
YOU ARE READING
The CALLEE || Yoonmin ✔
Fanfiction"مشترک گرامی، شماره شما به علت عدم فعالیت و پرداخت بدهی ها، تا اطلاع ثانوی مسدود میباشد. لطفا پس از دریافت این پیام، جهت جبران بدهی های خود به نزدیک ترین درگاه مخابرات مراجعه کنید." __________________________ یونگی، بعد از اتمام سربازی به خونه بر...