"مشترک گرامی، با سلام، این خط به علت عدم پرداخت بدهی های قبلی، تا چهارماه آینده مسدود خواهد شد. لطفا هرچه سریعتر برای پرداخت بدهی های خود به نزدیک ترین مرکز مخابرات مراجعه فرمایید.
(صدای خروج آهی از سینه)
من باید تلفن رو بذارم... اما نمیتونم. ی-یکم سخته میدونی؟ الان سه روزی میشه که آرزو میکنم کاش اون مرد فقط خیانت میکرد و اینطوری زندگیش رو از دست نمیداد. دوشنبه وقتی که رئیس صدام زد تا باهام راجع به موضوعی حرف بزنه، هیچوقت فکر نمیکردم که پشت پیراهن سیاهش دلیل خاصی باشه اما بعدش فهمیدم. میدونی چینگو، آدما واقعا زود میرن اما چیزی که این حقیقت رو غم انگیز تر میکنه، اینه که بعضی هاشون خودشون انتخاب میکنن که زود برن. شنیدن اون خبر برام مثل سیلیای بود که از روزگار میخوردم... بزرگ، ترسناک و سنگین.
(بالا کشیدن بینی) انگار که دنیا ناگهان رنگ باخت و هر اونچه که زمانی معنی میداد، خودش رو گم کرد. (یک سرفه سنگین) مگه اینطور نیست که رنج، لذت رو بیشتر میکنه؟ این رو حتی من هم نگفتم، نویسندهای گفته که هزاران نفر جملاتش رو ویرایش و بررسی کردن! پس چرا چینگو؟ (سختی در تنفس و لرزش صدا) چرا بعضی ها بازهم میتونن انقدر زود برن؟
مگه ما از همون اول (چند سرفه پی در پی) روی درد (سرفه های بیشتر) زندگی... (تنفس سخت) نساختیم؟!... (بوق آزاد)"
YOU ARE READING
The CALLEE || Yoonmin ✔
Fanfiction"مشترک گرامی، شماره شما به علت عدم فعالیت و پرداخت بدهی ها، تا اطلاع ثانوی مسدود میباشد. لطفا پس از دریافت این پیام، جهت جبران بدهی های خود به نزدیک ترین درگاه مخابرات مراجعه کنید." __________________________ یونگی، بعد از اتمام سربازی به خونه بر...