26

2.9K 217 1
                                    

( دو سال بعد )
[جونگکوک ۲۰ ساله است ]

وارد مغازه شد ، تتو کار در حال تتو کردن کمر یکی از مشتری هاش بود

& اوه آقای جئون خوش اومدین چند دقیقه منتظر بمونیم الان میرسم‌ خدمتتون

کوک: عجله ای نیست

با پوزخند به آرومی روی صندلی مغازه نشست و منتظر موند تا کار تتو کار تموم بشه

بعد از حدود بیست دقیقه کار مشتری تموم شد و حالا اون دو پشت پرده اتاقک تتو تنها بودن

& خب تتوی جدیدی مد نظرتونه؟

کوک: می‌دونی که من مجرد نیستم درسته ؟

& بله از حلقه توی دستتون معلومه جناب

جونگکوک همون طور که دستش رو روی وسایل تتو کار می کشید و نگاهشون می کرد با مرد حرف میزد

کوک: می دونی اگه همسرم بفهمه موقع تتو کردن بدنم منو دید می‌زدی چکاره می‌کنه ؟

& قربان من هرگز همچین کاری نکردم این یه تهمته

کوک: می دونی خیلی بد تنبیهت می‌کنه

سرنگ تتو رو از بین وسایل برداشت و نامحسوس از هما پرش کرد

کوک: اما خب چون کارت خوب بود تنها لطفی که می تونم براه بکنم اینه که یه مرگ راحت بهت هدیه بدم

با لبخند خرگوشی به سمت چهره تمسخر آمیز تتو کار برگشت و بهش نزدیک شد

کوک: آخه می‌دونی اون خیلی روانیه

و این سرنگ تتو توی گردن تتو کار و هوای داخلش بود که توسط جونگکوک به گردنش تزریق و در نهایت باعث مرگش شد ........

سوار لیموزین مشکی شد و کلاهش رو روی صندلی پرت کرد

کوک: مغازه رو تمیز کاری کنید

#‌ بله قربان

لیموزین راه افتاد ، با احساس سنگینی نگاه جیمین نگاهش رو بهش داد

کوک: چیه ؟

جیمین: خیلی تغییر کردی جونگکوکی درست شدی یکی مثل ارباب کیم

کوک: عشق با آدم خیلی کارا می کنی جیمینی

جیمین راست می گفت توی این دو سال خیلی تغییر کرده بود و خیلی چیز ها یادگرفته بود

کشتن ...... شکنجه کردن ...... دفاع شخصی ..... کاربر ا اسلحه و......

از لحاظ ظاهری تغییر زیادی کرده بود ، موهای بلندش رو کوتاه کرده بود و بدن سفیدش رو تتو کرده بود

این تتو کار سومین تتو کاری بود که برای تمرین میکشت و دیگه برای این کارها سفت شده بود

دیگه وقتش بود ، دیگه وقتش بود تا این دوری رو پایان بده تا هم خودش دیگه عذاب نکشه هم مردش

SLAVE OR HUSBAND [Vkook]Where stories live. Discover now