29

2.9K 225 10
                                    

با برخورد مستقیم نور خورشید بزور لا پلکای خستش رو از هم فاصله داد ، اخمی کرد و به پهلو چرخید

به این کار بیشتر تو بغل مردش فرو رفت و سرش بین چونه و ترقوه های تهیونگ قرار گرفت

خوشحال از نبود نور خورشید دوباره به خوابش ادامه داد و سفت تر شدن بغل همسرش احساس کرد.......

چشماش رو باز کرد و اولین چیزی که دید صورت الهه مانند همسرش بود

لبای پف دار و کبودش بد جوری توی چشم بود ، طوری که توی‌ خواب اونا رو غنچه کرده بود واقعا خواستنی بود

طاقت نیاورد و یه بوسه خیلی آروم از لباش گرفت ، جونگکوک تکون آرومی خورد و بیشتر خودش رو توی بغلش جا کرد

خنده بی صدای کرد و بدن کوچولوی همسرش سفت تر بغل کرد ، روی شونه پر از هیکیش بوسه آرومی گذاشت

ته: بالاخره عاشقم شدی آفرودیت من

با خودش زمزمه کرد

ته: بالاخره قبول کردی مردت باشم

لب هایش ایندفعه روی پیشونی همسرش نشستن و آروم اونجا رو بوسیدن

لباش رو برداشت و نفس عمیقی کشید و صبر کرد تا همسرش بیدار بشه .......

با احساس نوازش موهای نرمش چشماش رو باز کرد ، از خواب سیر شده بود بخاطر همین مقاومتی نکرد

اولین چیزی که جلوی چشماش بود سیب گلوی برجسته مردش بود ، لبخندی زد

مردش آروم سرش رو نواز می کرد و حواسش به چشمای بازش نبود پس با بوسیدن اون گردی برجسته همسرش رو متوجه خودش کرد

ته: چه عجب میزاشتی فردا صبح بلند میشدی جناب

خنده خواب آلویی کرد

کوک: یااااا نامرد نباش دیشب نزاشتی بخوابم

ته: قبول دارم ولی دلیل نمیشه

جونگکوک خنده ای کرد ، تهیونگ کمی یه دنده بود همین باعث میشد بحث باهاش فایده نداشته باشه

کوک: بریم دوش بگیریم ؟

ته: صبر کن من برم حمام رو آماده کنم تا اون موقع روی تخت بمون

بوسه ای روی موهاش نشوند و بلند شد ، وارد حمام شد و وان رو با اب گرم پر کرد و یه کوکتل صورتی توی‌ وان انداخت

بیرون اومد و به سمت جونگکوک رفت ، آروم براید استایل بغلش کرد و توی حمام برگشت

با بیبی توی بغلش آروم توی وان نشست ، جونگکوک سرش روی سینه تهیونگ بود و می تونست ضربان قلبش رو بشنوه

ته: گفتم برات قرص جلوگیری بگیرن رفتیم بیرون حتما بخور باشه ؟

کوک: نمی خوام

SLAVE OR HUSBAND [Vkook]Where stories live. Discover now