فیکشن : این رابطه درست نیست
ژانر : اسمات؛ عاشقانه؛ کسب و کار
روزهای آپ : شنبه ها و یکشنبه ها ساعت ۱۱ شب
کاپل : لیسو
خلاصه :
دختری که الگوش یه زن میلیاردر به اسم لیساست و میخواد یه زندگی مثل اون داشته باشه اما همه چیز
از اون چیزی که فکرش رو میکرد پی...
جنی آروم از جاش بلند شد و با گفتن " تو همینجوری به تخیلاتت ادامه بده منم میرم بخوابم تا فردا بتونم بیدار شم " مستقیم رفت سمت تختش و چراغ ها رم خاموش کرد .
جیسو توی تاریکی فضای اتاق غرق شد و اخماش رفت تو هم * پوفففف اونی توام چه زود میری بخوابی !! *
جیسو هم رفت روی تختش و با زل زدن به سقف چشماشو بست و خوابش برد .
صبح
* جیسو *
جیسو با تلو تلو خوردن روی تختش و پوشوندن گوش هاش با بالشش سعی کرد صدای جیغ و داد های خواهرشو نادیده بگیره ولی انگار صداش اونقدری بلند بود که نزاره راحت بخوابه .
جیسو : اونییییی ..
جنی وارد اتاق شد و با عصبانیت گفت : هوم چیه ؟! چرا داد میزنی جیسو ؟؟! ..
جیسو که کامل چشماشو باز نکرده بود گفت : اونی مطمئنی که خودت داد نمیزنی و فقط صدای من بلنده ؟!!
جنی بدون اینکه جوابشو بده جوراب های خودشو سمتش پرت کرد و گفت : توام آماده شو تا برای مدرسه ات دیرت نشده .
جنی رفت سمت آشپزخونه و جیسو هم با پوفی که کشید از روی تختش بلند شد و با پوشیدن یونیفرمش و آرایش کردن از اتاقشون بیرون اومد و با نشستن روی صندلی نگاهی به اکانت سلبریتی ها و افراد معروفی که استوری گذاشته بودن انداخت و لبخندی روی لباش نشست و آروم زیرلب گفت : منم یه روز همینقدر پولدار میشم و خودمو از این زندگی نجات میدم ..