Part 8

66 10 5
                                    

جیسو که روی تختش ولو شده بود و گوشیش روی سایلنت بود دوباره با غرغرهای اونیش بیدار شد .

ولی هنوزم توی سردرگمی بود و با حالت چهره ای
کسل به جنی که با عجله داشت آماده ی رفتن میشد؛ زل زده بود .

وقتی کامل به خودش اومد کششی به بدنش داد و درحالیکه خمیازه میکشید نگاهی به گوشیش انداخت  و با شماره ناشناسی که بهش زنگ زده بود مواجه شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

وقتی کامل به خودش اومد کششی به بدنش داد و درحالیکه خمیازه میکشید نگاهی به گوشیش انداخت  و با شماره ناشناسی که بهش زنگ زده بود مواجه شد .

جیسو : این دیگه کیه ؟! ..

برای همین شماره ناشناسی که بهش زنگ زده بود رو گرفت و بعد چند بوق تماس توسط دختری که صداش آشنا بنظر میرسید جواب داده شد .

لیسا : بالأخره گوشیتو جواب دادی ..

جیسو که هنوزم نتونسته بود صدای رئیسشو تشخیص بده با تعجب گفت : ولی من چرا باید شماره ناشناسی که بهم زنگ میزنه رو جواب بدم ؟!

لیسا : چطور جرئت میکنی اینجوری باهام حرف بزنی ..

لیسا گوشی رو کمی از خودش دور نگه داشت و نفس عمیقی کشید * این دختر چرا هنوزم منو نشناخته !!*

دوباره گوشی رو به گوشش نزدیک کرد و ادامه داد : حتی اگه رئیست باشه هم باز جواب نمیدی ؟!

جیسو با " گند زدی " گفتنی با لبخندی که از خجالت و ترس بود به آرومی گفت : من نمیدونستم که شما ممکنه بهم زنگ بزنید رئیس !

لیسا با جدیت گفت : لیسا ..

جیسو : بله ؟!

لیسا : مگه قرار نبود با اسم صدام بزنی ؟!! ..

جیسو بخاطر احمق بودن خودش دستشو مشت کرد
و خواست دلیلی برای نشناختنش بیاره که لیسا با گفتن
" زودی میبینمت " تماسو قطع کرد .

جیسو با قطع شدن تماس گوشیشو روی تخت گذاشت و با همون وضع شلخته اش دویید سمت کمدش تا یونیفورم مدرسه اش رو پیدا کنه ولی وقتی پیداش کرد یهو مست شدنش با جک رو یادش اومد * من چیکار کردم ؟!! .. *

موهاشو به عقب داد و پوفی بخاطر اتفاقاتی که همشون باهم اتفاق می افتادن؛ کشید و با کسلی یونیفورمش رو تنش کرد و با خارج شدن از خونه
راهی مدرسه شد .

با عجله وارد کلاس شد و با نشستن سرجاش منتظر اومدن معلم موند ولی ذهنش درگیر شب بود و خیلی عمیق به فکر فرو رفته بود .

فلش بک

* جیسو *

سوار ماشین جک بودم و با تصمیم یهویم خواستم
هر جوری شده دلشو برای رسیدن به آرزوم ببرم که
نگاه هاشو روی خودم حس کردم و منم نگاهمو بهش دادم * یعنی میتونم با وجود نداشتن عشق باهاش راه بیام !؟ *

این سئوال تموم مدتی که به جک خیره مونده بودم درون ذهنم پلی میشد و نمیدونستم چجوری خودمو برای نادیده گرفتنش راضی کنم .

جک که تحت تاثیر نگاه هام قرار گرفته بود کمربندشو باز کرد و با نزدیک شدن صورتش بهم خواست بوسه ای رو روی لبام بزاره که سریع ازش فاصله گرفتم و این اجازه رو بهش ندادم و سریع از ماشین پیاده شد و دوییدم به داخل ساختمون .

وقتی بالاخره تونستم به حد کافی ازش دور بشم؛ ایستادم و بخاطر از دست دادن همچین موقعیت
عالی شروع کردم به سرزنش کردن خودم .

جیسو : چرا مثل احمقا فرار کردم !!؟ ..

با دلخوری همونجا پاهامو به زمین کوبیدم و ادامه دادم : چون خنگم و بجای بوسیدنش گند زدم و فرار کردم .

پایان فلش بک

جیسو که هنوزم داشت خودشو فحش میداد با صدای  معلمش سرشو بلند کرد و توجهشو به تایم کلاس داد اما یه چیز درست نبود ..

اونم با ظاهر شدن لالیسا داخل کلاس درسش بود .

لیسا بعد معلمش وارد کلاس شد و تموم همکلاسی هاشو شوکه کرد .

لیسا وقتی نگاهش به جیسو افتاد با تعجب بهش زل زد و خواست حرفی بزنه ولی بخاطر خراب نکردن وجهه معروفیتش بجاش لبخندی زد و گفت : سلام من لالیسا مانوبان صاحب شرکت برند LA هستم .

_________________________________________

سلام این پارت چطور بود ؟
نظرتون راجب رفتارهای جیسو چیه ؟! 🤔

This relationship is not correctWhere stories live. Discover now