نیم ساعتی که از سکسشون گذشت لیسا با پوشیدن لباساش از اتاق خارج شد و پشت سرشم مرد داخل اتاق به دنبالش راه افتاد و اتاقی که جیسو توش گیر افتاده بود خالی شد و بالافاصله با نشنیده شدن صدا درِ کمد رو باز کرد و عرق هایی که روی پیشونیش بود رو با کف دستش پاک کرد و آهی از آسودگی کشید .
جیسو : داشتم میمردم آخیش راحت شدم ..
یهو با تصور اون نگاه و لبخند لالیسا از خجالت چشماشو بست و با بلند شدن از روی زمین درِ اتاق
رو باز کرد و به شخصی که متوجهش نشده بود؛ برخورد و با باز کردن چشماش دوباره نگاهش به دختری که بخاطرش داشت از خجالت آب میشد؛
افتاد و با چشم هایی گشاد بهش زل زد که دختر لبخندی بهش زد و لب زد : شما کی هستید ؟
جیسو که هنوزم گیج شده بود حرفی سر زبونش
نیومد و با شنیدن صدای مردی که انگار داشت بهشون نزدیک میشد با ترس نگاهشو به لوکاس داد لیسا که رفتار و حساسیت های شوهرش رو میدونست سریع
با یه حرکت جیسو رو با دست به سمت میز خودش هدایت کرد و با لبخندی به سمت لوکاس رفت و لب زد : عشقم مگه نمیخواستی امروز رو توی اتاقت کار کنی پس چرا برگشتی ؟!
لوکاس خندید و به شوخی گفت : چیه نباید میومدم ؟!
لیسا دستشو دور بازوی مردی که بهش خیره شده بود قفل کرد و گفت : معلومه که منظورم این نبود فقط ..
لوکاس گونه لیسا رو کشید و گفت : داشتم شوخی میکردم عزیزم ..
لوکاس همین که نگاهشو از روی زنش برداشت و به اطرافش نگاهی انداخت با دیدن جیسو رفت سمتش
و ادامه داد : آه اومدی !!
جیسو احترامی گذاشت و جواب داد : بله قربان .
لوکاس : خوبه پس از امروز همه کارهای اداری رو
بر عهده میگیری .
جیسو : بله متوجه شدم قربان .
لوکاس : خسته نباشی .
جیسو : ممنون قربان .
لوکاس وارد اتاق لیسا شد و لیسا هم با تعجب وارد اتاقش شد و با بستن در رفت سمت شوهرش و لب
زد : تو برام منشی گرفتی عزیزم ؟!
لوکاس خیلی ریلکس سرشو تکون داد و جواب داد : اوهوم .
لیسا : ولی ..
لوکاس : عزیزم نمیخوای ؟!
لیسا روی میز نشست و با تکون دادن پاهاش آروم جواب داد : چرا میخوام تازه میتونه به همه کارهام رسیدگی کنه فقط ..
لوکاس از روی صندلی بلند شد و روبه روی دختری
که مثل بچه ها روی میز پاهاشو تکون میداد ایستاد
و گفت : فقط ؟!
لیسا : خب خودت میدونی که ما اینجا چیکار میکنیم دیگه برای همین گفتم شاید از بودن یکی که شاید یه روز ما رو درحال سکس ببینه خوشت نیاد !! ..
YOU ARE READING
This relationship is not correct
General Fictionفیکشن : این رابطه درست نیست ژانر : اسمات؛ عاشقانه؛ کسب و کار روزهای آپ : شنبه ها و یکشنبه ها ساعت ۱۱ شب کاپل : لیسو خلاصه : دختری که الگوش یه زن میلیاردر به اسم لیساست و میخواد یه زندگی مثل اون داشته باشه اما همه چیز از اون چیزی که فکرش رو میکرد پی...
