Friends [L.S]

7

قهوه ى داغ ، لباس گرم ، صداى سوختن چوب تو شومينه  وقتى كه همه جا ساكته و برقا خاموشه بعضى وقتا چيزايين كه ارامش زيادى به ادم ميدن
اما هرى امروز اصلا رو مود خوبى نبود ، حالش خوب نبود ، تمام وجودش شكسته بود و اين از صورتش پيدا بود
صداى باز شدن در خونه به گوشش رسيد ولى حتى تكون كمى هم نخورد و چشماشو از هيزمايى كه درحال سوختن بودن برنداشت و ليوان قهوه ى تو دستشو بيشتر فشرد و با فرو رفتن مبل متوجه شد كه اون كنارش نشست و ميتونست سرماى بدنشو از فاصله كمشون حس كنه

-هرى؟

آروم زمزمه كرد و سرشو جلو اورد تا هرى بهش نگاه كنه ، اين اولين بار بود كه هرى بهش بى توجهى ميكرد .

-خوبى؟

دوباره پرسيد وقتى هرى جوابشو نداد و هرى ليوانشو بالا اورد و يكم ازش خورد

-اوهوم ، قرارت چطور بود؟

بدون اينكه به لو نگاهى بندازه پرسيد و ميتونست لبخند رو لب لو رو حس كنه

-تقريبا عالى پيشرفت

لو با خنده گفت و هرى لبخند كوچيكى زد و سرشو تكون دادو به زمين خيره شد

'اگه اون خوشحاليته ، پس منم خوشحالم'

-هرى؟

لو دوباره گفت و ابروشو بالا داد اون ميدونست هرى يه چيزيش هست اونو هيچوقت اينطورى نديده بود .

-خب اگه بخاطر اينكه اونطورى از خونه بيرونت كردم ازم ناراحتى بايد بگم كه من واقعا متاسفم باشه؟

هرى سرشو به نشونه منفى تكون داد

-نيستم

سرشو سمت لو چرخوند و با همون لبخندش به لو نگاه كرد

-خوشحالم كه خوشحالى.

هرى گفت و بعد از گذاشتن قهوش رو ميز جلوييش از جاش بلند شد و سمت تنها اتاق خونه رفت و لويى رو با هزارتا فكر تو سرش تنها گذاشت
لو به زمين خيره شد و لبشو جوييد و با خودش فكر كرد كه مشكل اصلى چيه؟
با روشن شدن اسكرين گوشى اى كه رو ميز بود حواسش پرت شد و به  گوشيه هرى نگاه بندازه و تكستى كه رو صفحه گوشى ضاحر شده بود رو خوند

از ليام:

" اميدوارم  دليل اينكه تا الان جرعت كردى و بهم پيام ندادى اين باشه كه بهش گفته باشى استايلز"
.
.
.
.
من گفتم اگه راى ها و كامنتا خوب باشه تند آپ ميكنم و بخاطر پارتى قبلى و كامنتاى بالا انقد ذوق كردم كه ميتونم پنج تا پارت بعدى هم آپ كنم ولى كور خونديد ولى اگه باز راى و نظرا خوب باشه امشب يه پارت ديگه آپ ميكنم:|
من بر ذوقم قلبه خواهم كرد هار هار
پى.عس: واسه كاور هر فصل دارم سعى ميكنم چيزايى بزارم كه قدرت تخيلتونو بالا ببرم خدا بع قسمتاى اسمات دار رحم كنه :|
راى و نظر فراموش نشه 😹