حوله ى تن پوش آبى رنگشو تن كرد و همونطور كه با كلاه حولش سرشو ماساژ ميداد وارد اتاق شد و هريو درحالى كه لباساشو تو چمدون جا به جا ميكرد ديد و اخم كوچيكى كرد
-هى...كجا ميرى؟
لبشو گاز گرفت و به هرى نزديك شد
-جايى نميرم...درواقع دارم برميگردم
هرى لبشو گاز گرفت و به لويى نگاه كرد
-منظورت چيه؟
با گيجى پرسيد و هرى نفسشو بيرون داد
-قرار بود امشب برم پيش ليام..يعنى براى يه مدت كوتاه و بعد برم تا تو يه هتل يا يه خونه..-
هرى نتونست ادامه بده وقتى لويى شروع كرد به داد زدن سرش
-هرى ادوارد استايلز تو چه غلطى كردى؟؟؟؟
لو گفت و دوباره بغض كرد نه كه اون آدم ضعيفى باشه اون فقط الان ضعيف شده
-من فقط..-
لو دوباره نزاشت هرى حرفشو بزنه
-تو ميخواستى تنهام بزارى؟؟؟؟واقعا؟؟؟؟
لو ارومتر گفت و لبشو گاز گرفت و هرى وسايلشو كنار گذاشت و رو تخت نشست و دستاى لويى رو تو دستاى بزرگ خودش گرفت
-نميخواستم ، فقط ميترسيدم ديگه نخواى كه پيشت بمونم
هرى بالاخره گفت و لو بيشتر اخم كرد
-احمق...آخه من بجز تو ديگه كيو دارم؟
لويى گفت و با شتاب اوليه ى زيادى وزن خودشو رو هرى انداخت و خودشو روش ولو كرد و باعث شد هرى بخنده و لپ لوييو محكم بوسيد
-ديگه جرعت نكن همچين كارى كنى فهميدى استايلز؟
هرى سشرو تكون داد و لو لبخند زد
-هميشه بهترين دوستم ميمونى
لو گفت و شايد اين جمله اى بود كه هركسى بعد شنيدنش بايد ذوق ميكرد اما هرى حتى ديگه نتونست لبخند بزنه .
حتى اگه لو اونقدر ببوستش تا كل لپاش قرمز بشه ، حتى اگه انقد با موهاى فرش ور بره تا خوابش ببره هيچ چيز نميتونست الان تو اين موقعيت به هرى يه لبخند واقعى بده .
اون جمله هر لحظه هرى رو از درون ميكشه و هربار بيشتر و بيشتر ميكشتش'هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگا نكن شما فقط دوتا دوستيد'
-i know i'm not your only but at least im one...i heard a little love is better than none-
![](https://img.wattpad.com/cover/126154807-288-k394091.jpg)
YOU ARE READING
Friends [L.S]
Fanfiction[Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]