9

3.8K 785 111
                                    

زمان هميشه زودتر از چيزى كه فكر كنى ميگذره اما اين بستگى به خودت داره كه چطورى بگذرونيش تا دير و زودش واست معلوم شه
ممكنه يه زمان واست انقدر دير بگذره كه واقعا كلافه شى و ممكنه انقدر واست زود بگذره كه از گذشت زمان ناراحت شى و دوست داشته باشى زمان واست تكرار شه
اين درست بزرگترين تفاوت هرى و لو شده بود ، لو تا جايى كه ميتونست به خوش گذرونى و وقت گذروندن با دوست دخترش همه روزو سپرى ميكرد و هرى براى گذشتن ساعت هاا و اومدن روز بعد التماس ميكرد و با گذشتن زمان هرى از لو دورتر ميشد و نگاهاشو بيشتر ازش ميگرفت و لو انقد سرش شلوغ شده بود كه نميتونست متوجه بى توجهى هاى هرى شه و اين هريو روز به روز از زندگيش نا اميدتر ميكرد..
درو باز كرد و قدمى به داخل خونه گذاشت
همه جا تاريكـ بود انگار كه الينور زودتر از هميشه از پيش لويى رفته بود و اونم خوابيده بود

شال گردن و كتشو رو چوب لباسى وصل كرد و به جلو قدم برداشت اما به طور خيلى ناگهان تمام برقا روشن شدن و چندتا نخ رنگى تو صورتش پرتاب شد و هرى سعى كرد با گرفتن دستش جلو صورتش از خودش دفاع كنه و با قيافه اى مضطرب خنديد و به نايل و زين و ليام كه جلوش وايساده بودن و جيغ ميزدن و نگاه كرد

-هى اينجا چخبره؟

هرى گفت و سعى كرد نخاى رنگيو از صورتش كنار بزنه و به اطراف نگاه كرد كه چطوره با بادكنكـ تزيين شده بود و خب انگار كه امروز تولد يه نفر بود..هرى سعى كرد تاريخو به ذهنش بياره اما زمانى كه لويى با يه كيكـ از آشپزخونه بيرون اومد و همه شروع كردن به خوندن سرود تولد ديگه لازم به فكر كردن نبود كه چه روزيه .

چشاى هرى رو صورت لويى ثابت موند ، اين اولين بار بود كه بعد از اين همه مدت داشت بهش نگاه ميكرد ، ديگه مرور كردن جملاتش كه بهش ميگفتن به لويى نگا نكنه فايده نداشت قلبش و مغزش باهم درحال مبارزه بودن اما پيروز كسى نبود جز قلبش وقتى لويى بهش رسيد و لبخند بزرگى رد

-تولدت مباركـ هز..

و نگاهاى هرى از ريشه جون گرفت و به صورت قشنگه لويى گوش كرد و لبشو خيس كرد
و سعى كرد دلشو از ديدن تكـ تكـ اجزاى صورت لويى سير كنه اما مگه ميشد از اون سير شد؟
پس فقط به اون اقيانوس آروم چشماى لو نگاه كرد و كم كم توش غرق شد .
.
.
.
.
دوتا قسمت ديگه بزارم قسمتارو شرطى ميكنم هارهار :)
حالا بستگى به خودتون داره چطورى بزارم مثلا يهو كامنتا و راى ها خوب بود روزى ده قسمت اپ ميكنم تو سه روز تموم شه :|
چقدر خوبه كه يه فن فيكـِ تموم شده رو آپ ميكنى :|
راى و نظر فراموش نشه :)

Friends [L.S]Where stories live. Discover now