ن-خیلی ممنون هری ببخشید بازم انداختمت تو دردسر باور کن خودمم انقدر دردسر نمیخوام
ه-بیخیال پسر فکرشو نکن فقط بیشتر مراقب خودت باش آدم هرکی تو خیابون بهش فهش داد رو به کتک نمیگیره اگه یارو با چاقو میزدت چی ؟
نیک سرشو پایین انداخت و چیزی نگفت هری که نیک به اندازه کافی پیشمون هست دستی به شونش زد و از اونو پدرش خداحافظی کرد
ناخودآگاه با نگاهش دنبال اون پسر گشت ولی پیداش نکرد
سربازی که همراه اون پسر دیده بود رو دید و به طرفش رفت
ه-هی...ببخشید میخواستم بدونم اون پسری که همراهت بود الان کجاس؟
س-تاملینسونو میگی؟بردنش بازجویی چطور؟
ه-هیچی میتونم بپرسم مسئول پروندش کیه ؟
س-نه من نمیتونم جواب بدم تا وقتی نفهمم تو کی هستی
ه-من...من وکیلشم هرولد ادوارد استایلزنمیدونست چرا این حرف از دهنش پرید
نمیدونست چرا دنبال اون پسر بود
نمیدونست چرا تو ذهنش هی اسم پسرو تکرار کرد تا مبادا یادش بره
فقط کارتشو به سرباز نشون داد و اونم اتاق افسر مک لارن رو بهش نشون داد
س-البته افسر الان با اون پسره اتاق بازجویی باید همینجا منتظرشی تا بیاد
سری تکون داد و رو صندلی های فلزی کلانتری نشستتقریبا یه ساعت از منتظر شدنش گذشته بود که مرد قد بلندی رو دید که با لباس نظامی به سمت اتاق رفت و وارد شد از جاش بلند شد لباسشو مرتب کرد دستی تو موهاش کشید و در زد و بعد از شنیدن بفرمایید داخل شد
.
.
.
کم کم داستان اصلی معلوم میشه
و اونموقع قسمتا طولانی تر میشه
لطفا کامنت و ووت 🙏
YOU ARE READING
I'm not a killer (larry)
Fanfiction-من پدر و مادرمو نکشتم...قسم میخورم... -پس اونموقع اونجا چیکار میکردی ؟ -نمیدونم...نمیدونم...من...من چیزی یادم نمیاد...فقط خون...