his lawyer

364 91 5
                                    

م-معذرت میخوام آقای استایلز یه تلفن ضروری بود بفرمایین من حواسم به شماست
مک لارن بعد از اینکه تلفنو گذاشت به هری گفت و منتظر نگاهش کرد
ه-برای موکلم اینجام آقای تاملینسون
م-موکل؟ولی اونکه گفت کسیو نداره
ه-خب...امممم...میدونی ما باهم دوستیم یکم اختلاف بینمون پیش اومده برای همین احتمالا اسمی از من نیورده
م-میتونم کارتتونو ببینم؟

هری البته ای گفت و کارتشو به افسر مقابلش داد
مک لارن طی چند ثانیه بررسی کرد و کارتو به هری پس داد
م-باشه الان میتونید چند دقیقه ببینیدش ولی برای ملاقات بعدی لویی باید تایید کنه که شما وکیلش هستید
ه-باشه مشکلی نیست و ممنون

مک لارن سری تکون داد و به همون سرباز جوون که لویی رو آورده بود گفت که هری رو پیش پسر ببره هرولد پشت سرباز به سمت اتاقک ملاقات راه افتاد

قلبش تند میزد
دلش میخواست اون پسرو ببینه
دلش میخواست باهاش حرف بزنه
دلش میخواست دلیل دستای خونی پسرو بفهمه
حتی شاید...شاید دلش میخواست اون پسرو در آغوش بگیره
نه نه نه اون فقط یه غریبس که راجب پروندش کنجکاو شده
آره همین...

.
.
.
پارت بعدی احتمالا یکم دیرتر آپ میشه
چون دارم میرم مسافرت
ولی اگه وای فای گیر آوردم آپ میکنم
اگرم نه که ذخیره مینویسم برگشتم
آپ میکنم
خلاصه که ممکنه دیر بشه
امیدوارم داستانو تا اینجا دوست داشته باشید
لطفا ووت و کامنت بدید 🙏😔
ممنون که میخونید 😘😘

I'm not a killer (larry)Where stories live. Discover now