Part7

2.4K 279 17
                                    

بعد از شام یونگی دست جیمینو گرفت و بردش توو اتاق یونگی#خبب جیمی نمیخوای لباسایی که برات گرفتمو  بپوشی؟
جیمین باصورت متعجب به یونگی خیره شد
جیمی"اونجا که دیدی تو تنم ؟!
یونگی#نه جدیدا
و به پاکتای گوشه ی اتاق اشاره کرد 
جیمین بت خوشحالی دستاشو بهم کوبید
جیمی" و اههه بازم برام چیز خریدی ؟؟
یونگی#اوهوم اما نباید به کسی نشونشون بدیا!
جیمی"چشم
جیمین با خوشحالی سمت پاکتا رفت یه پیرهن حریر نازک که رنگش ابی اسمونی بود در اورد ... بقیشونو نگاه کرد.... 4 تا  هودیه  صورتی ، زرد و هلویی و سفید بود...با 6 تا پیرهن حریر دیگه  چندتا لباس زیر مشکیم توشون بود با چوکرای مختلف  یونگی سمتش رفت و چوکرارو براش بست
یونگی#حالا این شورتو پیرهنو بپوش
جیمی"جلو شما ؟؟؟
یونگی#اره
جیمی"اما...
یونگی#حالا!
لحن دستوریه یونگی بهش اجازه مخالفت نداد تی شرتشو در اورد
چشم یونگی به بدن بی نقص و سفیدش افتاد .. همین برای  داغ شدنش کافی بود!
تا اومد پیرهنشو بپوشه یونگی صداش در اومد
یونگی#اول شورتت
جیمی"زشته اونجوری شما میبینین منو
یونگی#منم میخوام ببینمت  یونگی پاشد و در اتاق و قفل کرد  جیمی"یویویونگی شی
یونگی#درش بیار جیمین وگرنه مجبور میشم خودم اینکارو  بکنم!
جیمین سریع شلوارشو از پاهاش در اورد اما تا خواست  شورتشو در بیاره
یونگی#صبر کن... همینی که پاته خوبه!
پس سمت پیرهنی که رو زمین بود خم شد و برش داشت ...
تنش کرد
یونگی روی مبل گوشه اتاق لم داد و سیگارشو روشن کرد...
یونگی#بیا اینجا
جیمین اروم اروم سمتش رفت که یونگی دستشو محکم  کشید وباعث شد جیمین تو بقلش بیوفته
یونگی#بیا بالا رو پاهام بشین
جیمی"اما یونگی شی
یونگی#اینقدر باهام بحث نکن جیمین نذار از زور استفاده  کنم!
جیمین خودشو بالا کشید و روی پاهای یونگی نشست  یونگی از زیر بغلش گرفت . بلندش کرد
یونگی#پاهاتو دوطرفم بذار
با تردید پاهاشو از هم باز کرد و دو طرف یونگی گذاشت
جیمی"یونگی شی
یونگی#بهم بگو یونگی
جیمی"یونگی
یونگی#همم
جیمی"ممن...من..ازت
یونگی#ازم میترسی؟
جیمی"بله
یونگی#چرا؟
جیمی"مثل قبلا نیستی باهام مهربون نیستی
یونگی#اگه پسر خوبی باشی و به حرفام گوش کنی مهربون  میشم!
جیمی#واقعا؟
یونگی#عاا
دستاشو رو پهلو های جیمین گذاشت و فشارشون داد
جیمین ناخواسته خودشو بالا کشید و باعث شد کامل رو  عضو نیمه سفت شده ی یونگی بشینه ،جیغ خفه ای کشید
جیمی"ههه این چیه زیر منه 
یونگی#یه چیزیه که تورو میخواد! ..
. جیمین...
جیمی"بله ؟
یونگی #تو میدونی سکس چیه ؟
بعد شنبیدن این خرف لپاش کامل سرخ شد و سرشو انداخت پایین
جیمی"تو مدرسمون ... بعضی از بچه ها حرف میزدن  یونگی#پس میدونی 
جیمی"بله
یونگی کمر جیمینو گرفت و بیشتر به خودش فشار داد که  باعث شد دیکش کاملا لای باسنش قرار بگیره
جیمینو به خودش نزدیک کرد و لبه ی  شل پیرهن تو تنشو  کنار زد
یونگی#من دوست دارم جیمین ... تو هنوز بچه ای معنی ...
جیمی"میفهمم... معنیشو میفهمم
یونگی#نه هنوز زوده ... اما من میخوامت جیمین من بدنتو میخوام ... میخوام ماله من بشی
جیمین با کمی خجالت لب زد
جیمی"چطوری؟
یونگی#با سکس
متعجب سرشو بالا گرفت
جیمی"اما ما که پسریم
یونگی#اشکال نداره پسرا هم عاشق هم میشن... یکم که  بزرگتر بشی میفهمی
جیمی"یونگی شی
یونگی یه چشم غره بهش رفت که سریع حرفشو عوض کرد جیمی"یونگی...من ..
اگه ماله تو بشم چی میشه؟
یونگی#فقط من میتونم برات چیز بخرم ... کسی غیر از من نمیتونه به لپات دست بزنه .. به بدنت.. دیگه هیچکس  نمیتونه باهات دعوا کنه ... خیلی اتفاقای دیگه شبا هم فقط پیشه من میخوابی
جیمی"مثله زن و شوهرا؟
یونگی#اره
جیمی"من.. من میخوام شبا پیش تو بخوابم
یونگی لبخند خبیثی رو ابش اومد
ترقوه جیمینو که برق میزد و با لباش گرفت و مک  محکمی زد +18
*****************
اروم اروم بالا تر رفتم شروع کرد مک زدن گردن پسر سفید تو  بغلش
نا خواسته ناله هایی که برای خود جیمینم عجیب بود از  دهنش بیرون میومد
کم کم چیزه لای باسنش سفت تر میشد جیمی
"اهه یونگی... یه چیزی زیرم سفت میشه
یونگی#الان ماله توام میشه

ManquantWhere stories live. Discover now