Part 24

2.3K 337 61
                                    

با تقه ای که به در خورد سرشو بالا گرفت و زیر لب زمزمه کرد:
_بیا تو
اروم وارد اتاق شد ، بعد از اینکه در و بست بسمت میز جین یانگ حرکت کرد و روی کاناپه‌ی اونجا نشست
+چیکارم داشتی ؟
لبخند ملایمی زد و نگاهی به جانگکوک انداخت
_چیشده باز اعصاب نداری !؟
جانگکوک دستی به پیشونیش کشید
+صد دفعه به اون پائول نکبت گفتم به من نگه جی کی من اسم دارمم
جین یانگ پوزخندی زد
_میدونی اون چیزیم که‌میخوای صدات کنن اسم خودت نیست جان!
جان و با کنایه گفت
+هر چی ، حالا چیکارم داشتی ؟
با بیخیالی لب زد
_میخوام برگردی کره
با حرفی که جین یانگ زد سرشو بالا گرفت و با تعجب گفت :
+چییی!!!؟؟؟؟ کره ؟ یعنی چی ؟
جین یانگ از پشت میز بلند شد و رو کاناپه‌ی رو به رو ی جانگکوک نشست
_میدونم جان خودمم نمیخوام بفرستمت اما یه گنگ هست که باید از بین ببریمشون و من به کمکت احتیاج دارم ، با کارلوس میفرستمت
جانگکوک به زمین خیره شده بود و پاهاش ضرب گرفته بود
بدون گفتن حرفی از جاش بلند شد
اما قبل از اینکه از اتاق خارج بشه سمت جین یانگ برگشت
+کی باید برم ؟
_امشب وسایلتو جمع کن فردا صبح پرواز دارین
اوکیی زیر لب گفت و از اتاق خارج شد
.
.
.
با برگردوندن دست حریفش و قفل کردنش از پشت نیشخندی زد
-هیونگ دارم ازت جلو میزنم دیگ پیر شدی!
+هه اشتباه نکن هر چقدرم پیر بشم تو برام جوجه‌ای
و جیمینو که یک دستشو قفل کرده بود
با دست دیگه گردنشو گرفت و از رو کمرش رو زمین تمرین انداختش و روش خیمه زد
-ایششش یونگییی این انصاف نیست تو نباید وسط تمرین اینجوری کنی !
یونگی خنده‌ی خبیثی کرد و لب جیمینو بوسید و سریع عقب کشید
-یاااااا تو خیلی بدجنسی
یونگی لپ جیمینو کشید
+توام عاشق همین بدجنس بازیام شدی !
_لاو ترکوندناتون تموم شد؟ اگه تموم شد پاشبن جمع کنین باید بریم
جیمینو یونگی سمت صدا برگشتن
-هیووونگ
جیمین خواست از جاش بلند شه اما یونگی بیشتر وزنشو روش انداخت که جیمین کلافه شد
پاهاشو باز کرد و بدن یونگیو بین پاهاش گرفت و غلتی زد که باعث شد جاشون عوض شه
دو‌تا ابروشو بالا انداخت و چشمکی به یونگی زد
بعد از بلند شدن سمت جینی که منتظرشون بود رفت
-چیشده هیونگ؟کجا باید بریم ؟
جین چشم غره‌ای که به یونگی رفت که رو زمین نشسته بود ، برگشت سمت جیمینو لب زد :
_نامجون میخواد با هممون حرف بزنه
یونگی سریع از جاش بلند شد و سمتون رفت
+نگفت چیکار داره ؟
_راجب گنگ پیتونه
جیمینو یونگی نگاه نگرانی به هم کردن و پشت جین به سمت اتاق نامجون راه افتادن
هر سه شون با هم وارد اتاق نامجون شدن
هوسوک و تهیونگ منتظرشون بودن
_اوردمشون
نامجون سری تکون داد و لب زد
+مرسی جینا
سکوتی کرد و ادامه داد
+خب فکر کنم جین گفت راجب چی میخوام صحبت کنم !
-بله هیونگ
نامجون نفسشو با صدا بیرون داد و گفت :
+ میگن که گنگ پیتون یه فاحشه و مبارز جدید داره که داره با یکی دیگه از افراد گنگ میاد کره ،اما هنوز نتونستیم اسمشو بفهمیم میخوان بفرستنش که مارو از بین ببره ...

ManquantTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang