Part 23

2.1K 347 77
                                    

جانگکوک از صبح گم شده _

به سرعت سمت نامجون برگشت

چی ؟؟ یعنی چی گم شده ؟+

نگاهش به سمت بقیه رفت جیمینو جینی که مدام گریه میکردن ،هوسوکی که سعی نمیکرد ارومشون کنه و یونگی که سردی نگاهش جاشو به نگرانی داده بود 

امکان نداره +

به سرعت سمت اتاق جانگکوک دویید در و با شتاب باز کرد 

  در کمدش باز  بود ، تی شرت تهیونگ رو زمین کنارکمد افتاده بود ، تختش هنوز نا مرتب بود نگاهش به جعبه و یادداشت کنارش افتاد 

سریع جعبه رو برداشت و بازش کرد 

خالی بود

تو با جانگکوک راطه داری؟_

به سرعت سمت صدا برگشت 

هیونگ+

نامجون عصبی فریاد کشید

جواب منو بدهه_

با صدای داد نامجون همه ئارد اتاق شدن 

مگه بهت نکفته بودم حق نداری بهش نزدیک شی هااا؟؟؟_

نامجون اروم باش ×

جین اروم  لب زد و دستشو رو شونه ی نامجون گذاشت 

نامجون جلو رفت و انگشت اشارشو سمت تهیونگ گرفت 

اگه بلایی سرش بیاد زندت نمیذارم کیم تهیونگ _

با خشم تو چشمای تهیونگ نگاه کرد  بعد مکث کوتاهی برگشت که از اتاق خارج بشه که با صدای تهیونگ متوقف شد 

من دوسش دارم +

_خفه شوو

با عصبانیت فریاد زد و مشتشو تو صورت تهیونگ فرود اورد 

یقه ی تهیونگو گرفت و از رو زمین بلندش کرد 

_مگه نگفته بودم حق نداری نزدیکش بشی هااا؟

تهیونگ برای اولین بار دست نامجونو پس زد و هلش داد 

+چیکارشی هااا؟ همون نسبتی که تو داری منم دارم باهاش نمیتونی بهم بگی عاشق کی بشم عاشق کی نشم اونم منو دوس داره 

_هه

نامجون خنده ی پر تمسخری زد

ManquantKde žijí příběhy. Začni objevovat