pคrt 10 : 𝐁𝐫𝐞𝐚𝐤 𝐔𝐩 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐇𝐢𝐦!

345 58 2
                                    


[فلش بک]

خستگی واقعن داره بهم فشار میاره
در خونه رو باز کردم و رفتم تو. جلوی در هیچ کفشی ندیدم
یادش بخیر وقتی تهیونگ بود به این امید داشتم که وقتی برسم خونه یکی هست که سرمو بذارم رو شونش و اون ارومم کنه. فکرمو با تمام جذابیتش به خودشو حرفای شیرینش جذب کنه

اما الان نیست...دو هفته ای میشه که ازم دوری میکنه
درواقع دوازده روز و یازده ساعت

کفشامو دراوردم , کیفمو رو اولین مبل نزدیک در پرت کردم و از خستگی همونجا نشستم
سیاهی تنها چیزی بود که میتونست ارومم کنه. ارومم کنه تا دیگه از نبود تهیونگ بی قراری نکنم. چشمامو بستم
کاش میشد این سیاهی هیچوقت روشن نشه
روشن نشه که نفهمم اون ترجیح داد بدون من باشه

سیگارمو تو جاسیگاری ای که روی عسلی کنار میز بود خاموش کردم و همونجا ولش کردم تا اونم یکم تنهاییو حس کنه
تا بفهمه چه حالی داره وقتی کسی که بیشتر از همه میخواستیش تا بهت گرما بده و شعله هاتو روشن نگه داری ولت کنه و بره

اره سیگار
این منم! پسر خوبه‌ی خانواده
همون که طاقت دوری از عشقشو نداره
همون که بعد از اینکه با دوسپسرش حدود پنج ماه قرارهای شیرین و عاشقونه گذاشت, به پیشنهاد تهیونگش باهم به هم زدن
و کوکی کیه که بخواد جلو حرف دوسپسرش وایسه!

البته به این راحتیام نبود
واسه همینه که الان میشه سیگارو تو دستام دید و اون بوی لعنتیشو توی تک تک جاهایی که میرم حس کرد!

نمیدونم زمان چجوری داره میگذره
الان تنها ارزوم اینه ک خوابم ببره. این بدنه من حتی توانایی انجام این کارو هم نداره!
انگار وقتی میخوابه اتفاقات بد رو مثل یه فیلم میبینه

چی شد که به اینجا رسیدیم؟؟
ینی من واسش کم گذاشتم که نتونست بمونه؟
اخه دلیلاشم مسخرن
خب حتمن من یه کاری کردم که رفت
یه کاری کردم که دیگ نتونست تحملم کنه
شاید واسش چیزی نبودم که باید!

_"دمه من گرم که وقتی میام خونه میبینم پسرم داره سیگارشو خاموش میکنه
از کی تاحالا اینجا انقد به هم ریخته شده؟؟"

این...این که صدای تهیونگه!

_"اما تو نیاز نیست نگران باشی عزیزم چون خودم کل خونه رو مرتب کردم"

حتی جرعت ندارم لای چشمامو باز کنم مبادا که همش تخیل باشه
اومدنشو احساس کردم
نشست کنارم

_" کوکیم چرا چشاشو باز نمیکنه؟؟نکنه از کسی خجالت میکشه؟؟"

بلخره چشمامو باز کردم

مثل اینکه تخیل نبود! تهیونگ واقعن برگشته, یه دستشو گذاشته زیر سرش و با لبخند بهم نگاه میکنه

+" تو...تو.."

_"ولی من که فک نمیکنم خجالت بکشه! بیشتر احساس میکنم از دست تهیونگش ناراحته. چراشو نمیدونم!"

PhantomWhere stories live. Discover now