تولده سال پیشم بهترین تولد عمرم بود
چون تهیونگ اون روز رو به بهترین شکل ممکن بهم هدیه داد
خیلی عجیبه اما تمام اتفاقات خوب زندگیم زمانی بودن که تهیونگ پیشم بوده!
درسته یک سال اونقدرام واسه منی که نوزده سالمه زیاد به حساب نمیاد اما خب وقتی تهیونگ میتونه کل زندگیه منو عوض کنه حتمن میتوه تعبیر زمان رو هم برام تغییر بده
تو این مدت کوتاهی که خودش باعث تموم شدنش شد, چیزای زیاد و مختلفی رو تجربه کردم و البته این اتفاقات به لطف اون زیبا هم بودند!
من تو تولدای زیادی حضور نداشتم...خب یعنی تمام تولدایی که به عمرم از نزدیک دیدم تولد واسه خودم و گاهی اوقات دورهمی های کوچیک خانوادگی به خاطر مادر و پدرم بوده
اون دفعه هم یه دورهمیه خیلی کوچیک و شایدم تکراری بود اما خب چیزی باعث شد که از یکنواختی بیرون بیاد و بشه محبوب ترین روز به دنیا اومدنه من!_"خانم جئون, درسته که من علم غیب ندارم و نمیدونم ک علت این اتفاق برای جونگکوک چی بوده, اما هرچی که هست مطمعنم شمام کم مقصر نیستین"
+" ولی من فکر میکنم الان بهترین کار این باشه که بهم یه چیزی راجب جونگکوک بگید بجای اینکه دست به سینه به میزتون تکیه بدید و دنبال مقصر بگردید اقای کیم"
_"ولی یکی از مهمترین مراحل درمان پیدا کردن علته بیماریه. شما که خودتون خوب باید بفهمید از چی حرف میزنم. ناسلامتی خودتون تجربهی این اتفاقات رو دارید!"
+" منظورتون از این حرف چی بود؟؟ شما دارید به چیز خاصی اشاره میکنید درسته؟؟"
_" اوه خانوم جئون...نکنه یادتون رفته الکی به خود گرفتن مسائل یکی از نشانه های بدبینی و بدبینی هم یکی از نشانه های بیماریه قدیمیه شماست؟؟ اگه حالتون خوب نیست باید به من زودتر میگفتید!"
YOU ARE READING
Phantom
Fanfiction[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] این دنیا جای بزرگیه اما جهان افکارمون خیلی بزرگتر از این حرفاست درحدی که میشه توش زندگی کرد، خاطره ساخت، عاشق شد و هیچ وقت ازش بیرون نیومد. ▪︎𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝑻𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 ▪︎𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: 𝑷𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐𝒍𝒐𝒈𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄...