هیچوقت تاحالا ب این فکر کردید ک چرا ما انسان ها همیشه ب دنبال کسی میگردیم ک دوستمون داشته باشه؟
خب هممون ن ولی اکثرمون حداقل یک بار این فکر ب سرمون زده ک ینی واقن کسی رو این زمین نیست ک من رو دوست داشته باشه؟تاحالا با خودتون فکر کردید که اینا از چی نشات میگیرن؟
خب درسته که اکثرش احساسات و نیاز های انسانیه ولی بخش بزرگیشم بخاطر کمبود عشق به خودمونه
بخاطر کم بودن توجه خودمون به خودمونیه وقتایی ما تو این دنیا انقد تنها میشیم که حتی خودمون رو هم گم میکنیم و این بدترین اتفاقیه ک میتونه برای ی فرد بیوفته
اونوقت ما میشیم جونگکوکی ک ب دنبال خودش مدتها میگرده و اخر سر خودش رو تو تهیونگ پیدا میکنه و عاشقش میشه!
خب با این تفاسیر ینی بلخره جونگکوک خودش رو پیدا کرد؟
ینی بلخره از اون تنهایی، اون پیله ای ک خودش ب دور خودش بسته بود نجات پیدا کرد چونکه اون عاشق تهیونگ شد و تهیونگ ورژن شاد و مثبت بین جونگکوک بود. تهیونگ جونگکوکی بود ک علاوه بر زنده بودن با عشق ب خودش زندگی میکرد.جونگکوک تهیونگ رو تو این دنیا و ب صورت مادی ندید اما همه چیزش رو دید. درونش رو عشقش رو تفکرش رو و احساساتش رو. جونگکوک تهیونگ رو دید و عاشقش شد
تهیونگی ک حتی وجود نداشت و کسی جز خود کوک نمیتوست اون رو ببینه اما جونگکوک اون رو برای همیشه پیدا کردینی بلخره ی روزی ما هم اون عشقی رو ک فقط و فقط مختص خودمونه و فقط خودمون میتونیم ببینیمش رو پیدا میکنیم؟
نمیگم اون فرد رو چون اون عشق واقعی میتونه نسبت ب هرچیزی باشه
حتی نسبت ب گلهای بنفش!_____________ ♡ ♡ ♡ _____________
نمیدونم چرا اما واقعن اینکه چند نفر این فیکو میخونن و چقدر ووت میگیره برام مهم نبود!
فقط ی حسی بود ک نوشته شد و تصمیم گرفت ک عمومی بشه!
بهرحال این پایانی بود ک فانتوم داشت درحالی ک زندگیشون هیچوقت پایانی نداره و ممنونم اگ واسش وقت گذاشتین♡
YOU ARE READING
Phantom
Fanfiction[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] این دنیا جای بزرگیه اما جهان افکارمون خیلی بزرگتر از این حرفاست درحدی که میشه توش زندگی کرد، خاطره ساخت، عاشق شد و هیچ وقت ازش بیرون نیومد. ▪︎𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝑻𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 ▪︎𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: 𝑷𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐𝒍𝒐𝒈𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄...