𝐭𝐡𝐞 𝐋𝐚𝐬𝐭 𝐓𝐚𝐥𝐤

950 115 31
                                    


هیچوقت تاحالا ب این فکر کردید ک چرا ما انسان ها همیشه ب دنبال کسی میگردیم ک دوستمون داشته باشه؟
خب هممون ن ولی اکثرمون حداقل یک بار این فکر ب سرمون زده ک ینی واقن کسی رو این زمین نیست ک من رو دوست داشته باشه؟

تاحالا با خودتون فکر کردید که اینا از چی نشات میگیرن؟
خب درسته که اکثرش احساسات و نیاز های انسانیه ولی بخش بزرگیشم بخاطر کمبود عشق به خودمونه
بخاطر کم بودن توجه خودمون به خودمون

یه وقتایی ما تو این دنیا انقد تنها میشیم که حتی خودمون رو هم گم میکنیم و این بدترین اتفاقیه ک میتونه برای ی فرد بیوفته

اونوقت ما میشیم جونگکوکی ک ب دنبال خودش مدتها میگرده و اخر سر خودش رو تو تهیونگ پیدا میکنه و عاشقش میشه!

خب با این تفاسیر ینی بلخره جونگکوک خودش رو پیدا کرد؟
ینی بلخره از اون تنهایی، اون پیله ای ک خودش ب دور خودش بسته بود نجات پیدا کرد چونکه اون عاشق تهیونگ شد و تهیونگ ورژن شاد و مثبت بین جونگکوک بود. تهیونگ جونگکوکی بود ک علاوه بر زنده بودن با عشق ب خودش زندگی میکرد.

جونگکوک تهیونگ رو تو این دنیا و ب صورت مادی ندید اما همه چیزش رو دید. درونش رو عشقش رو تفکرش رو و احساساتش رو. جونگکوک تهیونگ رو دید و عاشقش شد
تهیونگی ک حتی وجود نداشت و کسی جز خود کوک نمیتوست اون رو ببینه اما جونگکوک اون رو برای همیشه پیدا کرد

ینی بلخره ی روزی ما هم اون عشقی رو ک فقط و فقط مختص خودمونه و فقط خودمون میتونیم ببینیمش رو پیدا میکنیم؟

نمیگم اون فرد رو چون اون عشق واقعی میتونه نسبت ب هرچیزی باشه
حتی نسبت ب گلهای بنفش!



_____________ ♡ ♡ ♡ _____________

نمیدونم چرا اما واقعن اینکه چند نفر این فیکو میخونن و چقدر ووت میگیره برام مهم نبود!
فقط ی حسی بود ک نوشته شد و تصمیم گرفت ک عمومی بشه!
بهرحال این پایانی بود ک فانتوم داشت درحالی ک زندگیشون هیچوقت پایانی نداره و ممنونم اگ واسش وقت گذاشتین♡

PhantomWhere stories live. Discover now