***************
سلام تهیونگ من!
این جونگ کوکه...کوکیه تو
همونی که همیشه برات نامه مینویسه و هرلحظه از زندگیش رو به فکرته
نمیدونم این چندمین باریه که دارم برات مینویسم اما فکر نمیکنم که اخرینش باشه!
بدون هر اتفاقی که بیوفته من بازم به فکرتم و هرجا که برم با یاد تو زندگی میکنممن همیشه پسر ارومی بودم درحدی که هیچ کس دوست نداشت طرفم بیاد
این اتفاق جدیدی نیست چون من از همون بچگیم این طوری بودم
البته خب تنهای تنهام که نه
جدیدن فهمیدم که تو بچگیام...وقتی که خیلی کوچیک بودم یه دوست صمیمی داشتم اما اون روهم از دست دادم
اقای کیم میگه اون اتفاق که به طور غم انگیزی جین رو از دست دادم یکی از دلایلیه که این اتفاق واسم افتاد که این به معنیه اینه که از دست دادن جین باعث شد که من تو رو ببینم
ولی میدونی...من باهاش موافق نیستم!
به نظر من شاید این تو سرنوشت ما بوده که همدیگرو ببینیم و عاشق هم بشیم!گیج شدی نه؟! میدونم دارم سختش میکنم اما تهیونگ باور کن که همه چیز رو برات توضیح میدم
چون من خیلی وقته این کارو میکنم
خیلی وقته که گزارش لحظه به لحظه ی زندگیم رو بهت میدم حتی اگه جایی ننویسمشون!
چون میدونم و مطمعنم که تو از یه جایی صدای منو میشنوی
شاید حتی همین الان کنارم نشستی و به طرز حرکت دستم روی کاغذ نگاه میکنی و مثل همیشه با خودت میگی چقد عاشق رگهای برجسته دستامی
اما من هر روز و هر لحظه افسوس این رو میخورم که چرا دیگه نمیتونم ببینمت
بزرگترین ارزوی من!
همیشه بزرگترین ارزوی من بودی و براورده شدی
منم ازت ممنونم که بزرگترین ارزوم رو...خودت رو برام براورده کردی اونم درست لحظه ای که بیشتر از هرموقعی بهت نیاز داشتم
اما تو با بی رحمی خیلی زود خودت رو از من گرفتی!
رفتی و من رو با خودم تنهام گذاشتی
درحالی که هنوزم بزرگترین ارزومی!
هرچند که اقای کیم میگه اینکه دیگه تورو نمیبینم نشونه خوبی برای منه اما اون هیچی از ما نمیدونه
هیچی از حس بین من و تو نمیدونه
اون هیچ وقت نمیفهمه که من چقدر عاشقتم
هیچ کس نمیفهمه!
YOU ARE READING
Phantom
Fanfiction[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] این دنیا جای بزرگیه اما جهان افکارمون خیلی بزرگتر از این حرفاست درحدی که میشه توش زندگی کرد، خاطره ساخت، عاشق شد و هیچ وقت ازش بیرون نیومد. ▪︎𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝑻𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 ▪︎𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: 𝑷𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐𝒍𝒐𝒈𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄...